گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
تفسیر اثنی عشری
جلد يازدهم
اشاره



بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ الحمد للّه رب العالمین و صلّی اللّه علی سیدنا و نبینا جدي محمد صلی اللّه علیه و آله الطاهرین المعصومین
و لعنۀ اللّه علی اعدائهم اجمعین من الان الی قیام یوم الدین بعد چنین گوید احقر العباد: حسین بن احمد الحسینی الاثنی عشري الشاه
به لطف و توفیق الهی و توجهات حضرت بقیۀ اللّه حجۀ بن الحسن عجل اللّه فرجه « جلد یازدهم تفسیر اثنی عشري » عبد العظیمی
شروع میشود و اللّه المستعان و علیه التکلان
سوره سی و پنجم (فاطر) ... ص : 7
اشاره
این سوره مبارکه مکی است مگر دو آیه (إِنَّ الَّذِینَ یَتْلُونَ کِتابَ اللَّهِ ... و: ثُمَّ أَوْرَثْنَا الْکِتابَ ...) که مدنی است.
عدد آیات: ... ص : 7
صفحه 58 از 372
چهل و شش نزد شامی و مدنی، و چهل و پنج نزد غیر ایشان.
عدد کلمات: ... ص : 7
هفتصد و هفتاد و هفت.
عدد حروف: ... ص : 7
سه هزار و یکصد و سی.
ثواب تلاوت: ... ص : 7
است،: هر که قرائت « فاطر » و حمد « سبأ » و حمد ،« حمدین » : ابن بابویه (رحمه اللّه) از حضرت صادق علیه السلام روایت نموده فرمود
کند
ص: 8
آن دو را در شب، همیشه در حفظ خدا و نگهداري او باشد و هر که قرائت کند هر دو را در روز، نمیرسد او را مکروهی و عطا
«1» . شود از خیر دنیا و آخرت آنچه خطور ننموده در خاطرش
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ
[سوره فاطر ( 35 ): آیه 1] ... ص : 8
اشاره
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ
الْحَمْدُ لِلَّهِ فاطِرِ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ جاعِلِ الْمَلائِکَ ۀِ رُسُلًا أُولِی أَجْنِحَ ۀٍ مَثْنی وَ ثُلاثَ وَ رُباعَ یَزِیدُ فِی الْخَلْقِ ما یَشاءُ إِنَّ اللَّهَ عَلی کُلِّ
( شَیْءٍ قَدِیرٌ ( 1
نمود به ریب و شک ارباب عنود، ابتداي این سوره به ذکر کمال قدرت و وحدانیت خود و دلایل « سبا » چون حق تعالی ختم سوره
قدرت که مزیل شک و ریب است فرماید:
الْحَمْدُ لِلَّهِ: هر ستایش و هر ثناي جمیل که بود و هست و خواهد بود، ثابت است مرذاتی را که مستجمع تمام صفات کمالیه و منزه
از کلیّه نقائص و سزاوار پرستش و ستایش است، فاطِرِ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ: شکافنده و پدید آرنده آسمانها و زمینها از کتم عدم به
فضاي وجود، و ایجاد و اختراع فرمود بدون مثال.
جاعِلِ الْمَلائِکَۀِ رُسُلًا: قرار دهنده ملائکه را رسولان، یعنی ایشان را به رسالت به انبیاء مقرر داشت. نزد بعضی قرار داد ملائکه را، به
وحی پیغام الهی به انبیاء، و به الهام به اولیاء، و به رؤیاي صادقه به مؤمنان یا وسائط هستند میان حق تعالی و بندگان در ایصال آثار
صنع او به ایشان. أُولِی أَجْنِحَۀٍ: (صفت
__________________________________________________
137 و نور الثقلین، ج 4، ص 345 ، ج 1 از کتاب ثواب الاعمال. [...] - 1) ثواب الاعمال (چ 1391 ق- حیدري) ص 138 )
ص: 9
صفحه 59 از 372
ملائکه) صاحبان بالهاي متعدده متفاوته، مَثْنی وَ ثُلاثَ وَ رُباعَ: دو دو، و سه سه، و چهار چهار، و به این بالهاي متفاوته عروج
میکنند یا سرعت نمایند به آنچه خدا ایشان را موکل گردانیده یا به آنچه مأمورند رساندن آن را. یَزِیدُ فِی الْخَلْقِ ما یَشاءُ: زیاد
آدمیانند و « خلق » فرماید خدا در آفریده خود آنچه میخواهد، یعنی در اجنحه ملائکه میافزاید تا از چهار زیاده شود یا مراد از
زیادات ایشان یا عقلیه است مانند فصاحت و علم و کمال و معرفت و اخلاق و غیره یا جسمانیه مانند حسن صورت و ملاحت عینین
مقتضی مشیت الهی و به حکمت بالغه است نه « اجنحه » و طول قامت و تسویه اعضاء و طلاقت لسان و قوه بطش. و تفاوت ملائکه در
امري که ذوات آنها مستدعی آنست، زیرا اختلاف اصناف و انواع خواص و فصول اگر به جهت ذوات مشترکه ایشان میبود، لازم
میآمد تنافی لوازم امور متفقه و این محالست. إِنَّ اللَّهَ عَلی کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ: بدرستی که خداي تعالی بر همه چیز از رسالت ملائکه و
زیادتی خلق و غیر آن توانا است. و تخصیص بعضی اشیاء به تحصیل دون بعضی، به جهت اراده او است.
تبصره: ... ص : 9
علامه مجلسی رحمه اللّه فرماید: غیر از اندکی از فلاسفه که خود را داخل مسلمین نمودهاند به جهت تخریب اصول اسلامی، اجماع
امامیه بلکه جمیع اهل اسلام است بر وجود ملائکه و ایشان اجسام لطیفه نورانیه صاحب بالهاي دو دو و سه سه و چهار چهار و
زیادتر، قادر بر تشکل به اشکال مختلفه بر حسب حکم و مصالح الهیه، و براي آنها است حرکاتی از صعود و هبوط، میبینند ایشان
را انبیاء و اوصیاء علیهم السلام و تأویل به عقول و نفوس فلکیه و قوا و طبایع و تأویل آیات متظافره و آیات متواتره، تعویل شبهات
«1» . واهیه و استبعادات وهمیه، هر آینه گمراهی است از طریق هدایت و پیروي اهل ضلالت
محقق دوانی در شرح عقاید گوید: ملائکه، اجسام لطیفه، قادرند بر
__________________________________________________
. 1) سفینۀ البحار، ج 2 ذیل ماده ملک، ص 547 )
ص: 10
تشکلات مختلفه.
شارح مقاصد گوید: ظاهر کتاب سنت و قول اکثر امت آنکه ملائکه اجسام لطیفه نورانیه، قادرند بر تشکلات به اشکال مختلفه،
کامله در علم، و قدرت بر افعال شاقه، شأن آنها طاعت، و مسکن آنها سماوات، و ایشان رسل بر انبیاء، و امناء وحی الهیاند.
حضرت امیر المؤمنین علیه السلام در خطبه 1 نهج البلاغه فرماید: بعد از آنکه باري تعالی خلق آسمانها نمود بر وجه اتم و اکمل،
گشود آنچه ما بین آسمانهاي بلند است به چند طبقه پس پر ساخت آن طبقات سماوات را به انواع متباینه و حالات مختلفه از
ملائکه خود:
بعضی از ایشان سجده کنندگانند که رکوع نمیکنند (این مرتبه مقربان درگاه احدیت است) و بعضی رکوع کنندگانند که قیام
ننمایند و راست نشوند (این صفت حمله عرش است). از شهر بن حوشب نقل شده که حمله عرش هشتاند، چهار میگویند:
(سبحانک اللهم و بحمدك لک الحمد علی حلمک بعد علمک) و چهار دیگر گویند: (سبحانک اللهم و بحمدك لک الحمد علی
و طایفه دیگر صف زدگانند که از صفوف زایل نشوند و بیرون نمیروند (این رتبه حافین من حول العرش «1» ( عفوك بعد قدرتک
است)- و در روایت است که در حوالی عرش هفتاد هزار صف ملائکه مشغول به عبادت که دستهاي خود را بر گردن نهاده، به رفع
و بعضی تسبیح کنندگان که از آن ملالت نیابند-، و آنها صد هزار صف میباشند- -«2» صوت تسبیح و تکبیر و تهلیل نمایند
حاجب و مانع عبادت ایشان نشود خواب کردن چشمها و نه سهو عقلها و نه سستی بدنها و نه غفلت و فراموشی، (زیرا اینها لواحق
اجسام حیوانیه است و ملائکه از آن منزّهند) و بعضی دیگر ایشان امناء وحی الهیاند (به آن نحوي که مأمور شده برسانند
صفحه 60 از 372
__________________________________________________
1) منهج الصادقین چ سوم، ج 8 ص 128 ذیل آیه 7 سوره مؤمن. )
2) منهج الصادقین چ سوم، ج 8 ص 128 ذیل آیه 7 سوره مؤمن. )
ص: 11
بدون زیاده و نقصان) و زبانهاي صدقند در آوردن پیغام به پیغمبران- و اصلا اعوجاج و انحرافی در قول ایشان نیست- تردد
«1» . نمایندگانند به قضا و فرمان او و بعضی دیگر ایشان حافظان بندگان اویند و بعضی دیگر دربانانند براي درهاي بهشت
«2» . و احادیث بسیار در اقسام ملائکه و تسبیح آنها وارد است
[سوره فاطر ( 35 ): آیه 2] ... ص : 11
( ما یَفْتَحِ اللَّهُ لِلنَّاسِ مِنْ رَحْمَۀٍ فَلا مُمْسِکَ لَها وَ ما یُمْسِکْ فَلا مُرْسِلَ لَهُ مِنْ بَعْدِهِ وَ هُوَ الْعَزِیزُ الْحَکِیمُ ( 2
ما یَفْتَحِ اللَّهُ لِلنَّاسِ: آنچه بگشاید خدا براي مردمان، مِنْ رَحْمَۀٍ: از بخشایش آسمانی و زمینی به حکمت بالغه مانند نعمت و عافیت و
صحت و امنیت و علم و غیر آن از اقسام نعم غیر متناهیه، یا توفیق توبه، فَلا مُمْسِکَ لَها:
پس بازگیرنده نیست مر آن را، وَ ما یُمْسِکْ: و آنچه باز گیرد از مردمان از آثار و بخشش خود بر وجه مصلحت تامه، فَلا مُرْسِلَ لَهُ:
پس هیچ فرستنده نیست مر آن را، مِنْ بَعْدِهِ: پس از باز گرفتن او یعنی قدرت ندارد هیچکس آنچه خدا ارسال کرده باشد، امساك
کند و نگهدارد و آنچه او باز گرفته، ارسال نماید تمام در تحت اراده ازلیه او است. وَ هُوَ الْعَزِیزُ الْحَکِیمُ: و او غالب است در آنچه
خواهد از ارسال و امساك، و هیچکس با او در آن منازعه نتواند کند حکیم است که بر وجه حکمت و مصلحت آنچه بجا آورد از
ارسال و امساك.
[سوره فاطر ( 35 ): آیه 3] ... ص : 11
اشاره
( یا أَیُّهَا النَّاسُ اذْکُرُوا نِعْمَتَ اللَّهِ عَلَیْکُمْ هَلْ مِنْ خالِقٍ غَیْرُ اللَّهِ یَرْزُقُکُمْ مِنَ السَّماءِ وَ الْأَرْضِ لا إِلهَ إِلاَّ هُوَ فَأَنَّی تُؤْفَکُونَ ( 3
__________________________________________________
1) نهج البلاغه، ترجمه فیض الاسلام، ص 28 . جملات معترضه در متن خطبه نیست. )
.326 - 2) از جمله بحار الانوار، کتاب السماء و العالم، ابواب الملائکه ج 59 ص 144 )
ص: 12
بعد از آن مردمان را به شکر گزاري امر فرماید:
یا أَیُّهَا النَّاسُ: اي گروه مردمان، اذْکُرُوا نِعْمَتَ اللَّهِ عَلَیْکُمْ: یاد کنید نعمتهاي خدا را که انعام فرموده بر شما، یعنی محافظت آن کنید
به معرفت خود و اعتراف به آن و اطاعت منعم. هَلْ مِنْ خالِقٍ غَیْرُ اللَّهِ: (استفهام انکاري) آیا هست، یعنی نیست هیچ آفرینندهاي غیر
از خداي به حق، یَرْزُقُکُمْ مِنَ السَّماءِ وَ الْأَرْضِ: که روزي دهد شما را از آسمان به باران و از زمین به نباتات و حبوبات و میوجات و
لذا در عقب آن فرماید: لا إِلهَ إِلَّا هُوَ: نیست هیچ معبودي قابل و سزاوار پرستش مگر ذات یگانه او، فَأَنَّی تُؤْفَکُونَ: پس به کجا
گردانیده میشوید از راه توحید، یعنی به چه جهت منصرف میشوید از توحید به شرك.
تنبیه: ... ص : 12
صفحه 61 از 372
خداوند رحمان از راه لطف و مرحمت براي ارشاد بندگان، به طریق استفهام انکاري فرمایش فرماید به خطاب عام نسبت به تمام
مکلفین در هر عصر و زمان که: اي گروه مردمان یاد آورید نعمتهاي خدا را که به شما انعام فرموده، زیرا تذکر نعم مشهوره برهانی
است عقلا بر شکر گزاري و سپاسداري منعم بعد مادّه و منشأ قوام وجودیه که رزق است ذکر نماید که: تأمل کنید آیا آفرینندهاي
در عالم هست که روزي دهد شما را از آسمان و زمین غیر از ذات یگانه الهی، و البته اگر عناد و لجاج نباشد هر عاقلی حکم نماید
لذا ارشاد فرماید به حکم ارتکازي که (لا اله الا ،« اللّه » که نیست در عالم، ذاتی که قوام وجودیه اشیاء مربوط به او باشد غیر ذات
هو). بعد از این مقدمات که برهان توحید و حق شناسی را ثابت نماید فرماید: پس به چه جهت و براي چه منصرف میشوید از
توحید به شرك و از سپاسداري به ناسپاسی.
ص: 13
[سوره فاطر ( 35 ): آیه 4] ... ص : 13
( وَ إِنْ یُکَذِّبُوكَ فَقَدْ کُذِّبَتْ رُسُلٌ مِنْ قَبْلِکَ وَ إِلَی اللَّهِ تُرْجَعُ الْأُمُورُ ( 4
بعد از آن براي تسلیت خاطر مبارك حضرت فرماید:
وَ إِنْ یُکَ ذِّبُوكَ: و اگر تکذیب کنند نبوت تو را که نعمت عظمی و سعادت کبري است، فَقَدْ کُذِّبَتْ: پس بتحقیق تکذیب کردند،
رُسُلٌ مِنْ قَبْلِکَ: پیغمبران پیش از تو را و ایشان صبر کردند تا به مثوبت جزیل رسیدند، پس تو نیز صبر فرما. وَ إِلَی اللَّهِ تُرْجَعُ الْأُمُورُ:
و بسوي خدا بازگردانیده شود همه کارها، و به تصدیق و تکذیب و شکیبائی همه را جزا و پاداش خواهد داد.
[سوره فاطر ( 35 ): آیه 5] ... ص : 13
اشاره
( یا أَیُّهَا النَّاسُ إِنَّ وَعْدَ اللَّهِ حَقٌّ فَلا تَغُرَّنَّکُمُ الْحَیاةُ الدُّنْیا وَ لا یَغُرَّنَّکُمْ بِاللَّهِ الْغَرُورُ ( 5
بعد، از تسویلات شیطانی و غرور به دنیا که موجب غفلت است تذکر فرماید:
یا أَیُّهَا النَّاسُ: اي گروه مردمان، إِنَّ وَعْدَ اللَّهِ حَقٌّ: بدرستی که وعده خدا در حشر و جزا راست و درست و در آن تخلف نیست، فَلا
تَغُرَّنَّکُمُ الْحَیاةُ الدُّنْیا: پس مغرور نسازد و فریب ندهد شما را زندگانی دنیا و غافل نسازد از امر آخرت و طلب سعادت، وَ لا یَغُرَّنَّکُمْ
بِاللَّهِ الْغَرُورُ: و باید که فریب ندهد شما را به کرم خدا شیطان بسیار فریب دهنده.
تبصره: ... ص : 13
خداوند منان از راه لطف و مرحمت نسبت به بندگان آگاه فرماید ایشان را به دو دشمن بزرگ که فریب دهندهاند: یکی دنیا که به
زخارف و تزئینات و شهوات فانیه خود، و دیگر شیطان به تسویلات خود که آرزوي
ص: 14
مغفرت در دل شما افکند تا شما را اصرار نماید بر معصیت اگرچه مغفرت امري است ممکن الوقوع، اما کسب گناه به این امید،
مانند تناول زهر است به امید رفع طبیعت مر آن را یا مقاومت با آن و بزرگان فرمودهاند: یکی از مکاید و حیل شیطان تسویف در
توبه است، به این معنی که توبه بنده را بتأخیر اندازد و وسوسه میکند که چون فرصت باقی است، به فلان گناه اقدام نما و بعد از
آن توبه کن، غافل از آنکه عقوبت گناه متحقق، و بر فرض توبه قبول آن مشکوك میباشد، حضرت امیر المؤمنین علیه السلام
صفحه 62 از 372
ترك گناه آسانتر است از طلب توبه. «1» : فرماید: ترك الذّنب اهون من طلب التّوبۀ
[سوره فاطر ( 35 ): آیه 6] ... ص : 14
( إِنَّ الشَّیْطانَ لَکُمْ عَدُوٌّ فَاتَّخِذُوهُ عَدُ  وا إِنَّما یَدْعُوا حِزْبَهُ لِیَکُونُوا مِنْ أَصْحابِ السَّعِیرِ ( 6
إِنَّ الشَّیْطانَ لَکُمْ عَدُوٌّ: بدرستی که شیطان براي شما دشمنی است به عداوت عامه قدیمه، و به جهت آن صارف شما است از تمام
قربات. فَاتَّخِ ذُوهُ عَدُ  وا: پس فرا گیرید شما نیز او را دشمن در عقاید و افعال خود و از او حذر نموده از مجامع احوال به او اعتماد
مکنید. از بزرگی پرسیدند چگونه شیطان را دشمن گیریم، گفت: از پی آرزو مروید، و متابع هواي نفس مشوید، و هر چه کنید باید
موافق شرع و مخالف طبع باشد. إِنَّما یَدْعُوا حِزْبَهُ: جز این نیست که میخواند شیطان به متابعت خود و میل به دنیا گروه خود را،
یعنی پیروان و فرمانبرداران خود را، لِیَکُونُوا مِنْ أَصْحابِ السَّعِیرِ: تا باشند در آخرت با او از ملازمان آتش جهنم. این است تقریر
به دنیا. «2» عداوت شیطان و بیان اغراض او در دعوت پیروان خود به اتباع هوي و رکون
__________________________________________________
. 1) نهج البلاغه، ترجمه فیض الاسلام، حکمت 161 )
. 2) رکون: آسایش یافتن، آرام گرفتن، فرهنگ معین ج 2 ص 1671 )
ص: 15
[سوره فاطر ( 35 ): آیه 7] ... ص : 15
( الَّذِینَ کَفَرُوا لَهُمْ عَذابٌ شَدِیدٌ وَ الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ لَهُمْ مَغْفِرَةٌ وَ أَجْرٌ کَبِیرٌ ( 7
بعد از آن بیان حال کفار و مؤمنین را فرماید براي تنبیه:
الَّذِینَ کَفَرُوا: کسانی که کافر شدند به خدا و رسول و دعوت شیطان را اجابت کردند، لَهُمْ عَذابٌ شَدِیدٌ: براي ایشان است عذابی
سخت در آخرت.
وَ الَّذِینَ آمَنُوا: و آنانکه ایمان آوردند به خدا و پیغمبر، وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ: و بجا آورند کارهاي شایسته و پسندیده و خالص، لَهُمْ
مَغْفِرَةٌ وَ أَجْرٌ کَبِیرٌ: براي ایشان است آمرزش گناهان و مزدي بزرگ، یعنی ثواب ابدي و نعمت همیشگی بهشتی.
[سوره فاطر ( 35 ): آیه 8] ... ص : 15
أَ فَمَنْ زُیِّنَ لَهُ سُوءُ عَمَلِهِ فَرَآهُ حَسَ ناً فَإِنَّ اللَّهَ یُضِ لُّ مَنْ یَشاءُ وَ یَهْدِي مَنْ یَشاءُ فَلا تَذْهَبْ نَفْسُکَ عَلَیْهِمْ حَسَراتٍ إِنَّ اللَّهَ عَلِیمٌ بِما
( یَصْنَعُونَ ( 8
أَ فَمَنْ زُیِّنَ لَهُ سُوءُ عَمَلِهِ: آیا پس کسی که آراسته شد براي او زشتی عملش، فَرَآهُ حَسَ ناً: پس ببیند آن کار قبیح را نیکو و خوب
مانند کسی باشد که تمیز دهد فعل حسن و قبیح را؟ و هر کدام را به صفتی بیند که موافق نفس الامر است. (استفهام انکاري است)
یعنی مساوي و برابر نیست آن کسی که مزین شده مر او را بدي عمل او به سبب غالب شدن وهم و هواي او بر عقل او به جهت
ترك نظر در ادله عقلیه تا عاقبت رأي او منعکس شده باطل را حق بیند و قبیح را حسن، با کسی که پیروي دلایل عقلیه نموده و
معرفت به حق پیدا کرده
ص: 16
و اعمال حسنه و قبیحه را به طوري که شاید شناخته از قبایح اجتناب و به حسنات اقدام نماید.
صفحه 63 از 372
تتمه: مفسرین را در تعیین این شخص اقوالی است: 1- مراد أبو جهل و امثال او و سوء عمل آنها شرك و تکذیب است. 2- یهود و
نصاري و سوء عمل آنها عناد و مکابره با حضرت رسالت صلّی اللّه علیه و آله. 3- خوارجند و سوء عمل آنها تأویلات باطله است.
-4 چون آیات شریفه عام است نسبت به تمام مکلفین و عبرت به عموم لفظ است نه خصوص سبب، بنابراین شامل است کسانی را
که متصف باشند در هر عصر و زمان چنانچه در عصر حاضر مشاهده شود عده بسیاري اعمال قبیحه و شنیعه خود را پسندیده دانسته
از ارتکاب آن در منظره جامعه پروا ندارند.
فَإِنَّ اللَّهَ یُضِلُّ مَنْ یَشاءُ: پس بدرستی که خداي تعالی فرو گذارد هر که را خواهد و آن کسی است که به هیچگونه، لطف الهی در
ارشاد و هدایت در او تأثیر نکرده باشد به جهت سوء اختیار و فرط عناد و انکار او، و لذا حق تعالی بعد از اتمام حجت، در وادي
خذلان وا گذاشته باشد، بدین واسطه امر را منعکس بیند، یعنی قبیح را حسن و حسن را قبیح.
وَ یَهْدِي مَنْ یَشاءُ: و هدایت فرماید هر که را خواهد، و این هر شخصی است که جویاي حق و طالب آن باشد و به حسن اختیار موفق
شده، به لطف الهی راه به حق برده و به حسن و قبح عارف شده پیروي معروف و از منکر اجتناب نماید. فَلا تَذْهَبْ نَفْسُکَ: پس
باید که نرود نفس تو، یعنی هلاك نشود، عَلَیْهِمْ حَسَراتٍ: بر گمراهی ایشان از جهت حسرتهاي متوالی، یعنی اصرار ایشان در
تکذیب تو و رسوخ آنها در دین باطل و افعال شنیعه صادره از آنها به مرتبهاي تأسف پیدا کنی که جان خود را در امر ایشان از بین
نبري. إِنَّ اللَّهَ عَلِیمٌ: بدرستی که خداي تعالی داناست، بِما یَصْنَعُونَ: به آنچه میکنند و بر آن ایشان را جزا و سزا خواهد داد.
[سوره فاطر ( 35 ): آیه 9] ... ص : 16
( وَ اللَّهُ الَّذِي أَرْسَلَ الرِّیاحَ فَتُثِیرُ سَحاباً فَسُقْناهُ إِلی بَلَدٍ مَیِّتٍ فَأَحْیَیْنا بِهِ الْأَرْضَ بَعْدَ مَوْتِها کَذلِکَ النُّشُورُ ( 9
ص: 17
بعد عود کلام به ذکر ادله توحید فرماید:
و جنوب را، فَتُثِیرُ سَحاباً: پس «1» وَ اللَّهُ الَّذِي أَرْسَلَ الرِّیاحَ: و خداي به حق آن ذاتی است که فرستاد بادها را، یعنی شمال و دبور
برمیانگیختند آن بادها ابر را. مراد احداث باد است به این کیفیت، فَسُقْناهُ إِلی بَلَدٍ مَیِّتٍ: پس راندیم آن ابر را بسوي زمین شهر مرده
و افسرده، فَأَحْیَیْنا بِهِ الْأَرْضَ: پس زنده فرمودیم به آبی که از آن ابر نازل شده زمین را، بَعْدَ مَوْتِها: بعد از مردن و افسردگی و
پژمردگی آن، کَذلِکَ النُّشُورُ: مانند زنده کردن زمین است، برانگیختن و زنده کردن مردگان است از قبرها.
تبصره: آیه شریفه برهان مبدء و معاد را بیان فرماید بدین تقریر:
اما مبدء: مشاهده شود ایام زمستان، زمین مرده و افسرده و آثاري ندارد، خداي تعالی به سبب باران زنده فرماید آن را که سبز و
خرم و با طراوت و نضارت شده آثار قدرت و وحدانیت او را هویدا سازد.
هر گیاهی که از زمین روید وحده لا شریک له گوید
اما معاد: چنانکه بالحس مشاهده شود، احیاي زمین بعد از مردنش همچنین به دلیل ملازمه، هر آینه عاقل فطن را برهانی است به
قدرت تامه الهیه بر احیاي مردگان از قبرها روز قیامت براي جزاي اعمال بندگان.
[سوره فاطر ( 35 ): آیه 10 ] ... ص : 17
اشاره
مَنْ کانَ یُرِیدُ الْعِزَّةَ فَلِلَّهِ الْعِزَّةُ جَمِیعاً إِلَیْهِ یَصْ عَدُ الْکَلِمُ الطَّیِّبُ وَ الْعَمَلُ الصَّالِحُ یَرْفَعُهُ وَ الَّذِینَ یَمْکُرُونَ السَّیِّئاتِ لَهُمْ عَذابٌ شَدِیدٌ وَ مَکْرُ
صفحه 64 از 372
( أُولئِکَ هُوَ یَبُورُ ( 10
__________________________________________________
. 1) دبور: بادي که از مغرب وزد، باد غربی، فرهنگ معین 2/ ص 1496 )
ص: 18
مَنْ کانَ یُرِیدُ الْعِزَّةَ: هر کس باشد که ارجمندي و شرف و بزرگواري را خواهد، هر آینه طلب عزت از پرستش و ستایش خدا نماید،
فَلِلَّهِ الْعِزَّةُ جَمِیعاً: پس براي خداست همه عزتهاي دنیا و آخرت، و به عزت او رسول و مؤمنان متعزز و متوقرند چه عزت در اطاعت
پس وضع (فَلِلَّهِ الْعِزَّةُ « من کان یرید العزة فلیطلبها عنده » او، و مذلت در مخالفت او است. در کشاف گوید: در آیه تقدیر است
جَمِیعاً) در موضع آن شده به جهت استغناي به دلیل از مدلول، زیرا شیئی را طلب نکنند مگر نزد صاحب و مالک آن. قتاده گوید:
«1» . هر که عزت میخواهد باید که متعزز شود به طاعت خداي تا او سبحانه او را عزیز گرداند
مجمع البیان- از حضرت پیغمبر اکرم صلّی اللّه علیه و آله و سلّم مروي است: انّ ربّکم یقول کلّ یوم: انا العزیز فمن اراد عزّ الدارین
پروردگار شما هر روز فرماید: من عزیزم و ارجمند، پس هر که اراده عزت دنیا و آخرت دارد باید فرمانبرداري «2» : فلیطع العزیز
کند عزیز را.
در اسرائیلیات- خداي تعالی به حضرت داود علیه السلام فرماید: وضعت العزّ فی طاعتی و النّاس یطلبون فی ابواب السّلاطین فمتی
قرار دادم عزت را در طاعت خود، و مردم طلب میکنند در درگاه پادشاهان، پس کجا مییابند آن را؟ (یعنی عزتی «3» ؟ تجدون
که خیر و عاقبت دارد).
چون کفار متعزز به اصنام، و منافقان متعزز به مشرکان میشدند، حق تعالی فرمود عزت مخصوص خدا باشد، هر که خواهد باید
اطاعت خدا نماید، و آن ایمان و عمل صالح است چنانکه فرماید: إِلَیْهِ یَصْعَدُ الْکَلِمُ الطَّیِّبُ: بسوي
__________________________________________________
.432 - 1) تفسیر منهج الصادقین (ج سوم- تهران) ج 7 ص 433 )
. 2) مجمع البیان، ط مکتبۀ الحیاة، جزء 22 ، ص 230 )
. 3) جواهر السینه فی الاحادیث قدسیه ص 88 )
ص: 19
خدا بالا میرود سخن پاك و پاکیزه یعنی کلمه توحید.
نکته: ... ص : 19
اسناد صعود به خدا مجاز است از قبول درگاه او، یا رضاي او، یا کرام الکاتبین صحائف آن را به آسمان میبرند.
وَ الْعَمَلُ الصَّالِحُ یَرْفَعُهُ: و کردار شایسته، برمیدارد آن را و به محل قبول میرساند، زیرا عمل صالح بدون کلمه توحید و اخلاص
فایده ندارد، یا عمل کلمه طیب را رفیع القدر میگرداند زیرا اخلاص سبب قبول طاعات میشود.
تنبیه: ... ص : 19
اقوالی است: « کلم طیب » در
-1 جمیع ذکر است از تسبیح و تکبیر و تهلیل و قرائت قرآن و دعا و استغفار، و مراد از عمل صالح صدور آنست بروجه اخلاص و
بر وفق امر الهی.
صفحه 65 از 372
-2 علی بن ابراهیم فرماید: کلمه اخلاص و اقرار به آنچه آمده از جانب خدا از فرایض و ولایت، بلند میکند عمل صالح را بسوي
«1» . خدا
محمد رسول اللّه، علی ولی اللّه ،« لا اله الا اللّه » قول مؤمن است « کلم الطیب » -3 از حضرت صادق علیه السلام مروي است که مراد
.«2» « و خلیفۀ رسول اللّه
-4 (همچنین فرمود:) عمل صالح اعتقاد به قلب است بر آنکه شهادات حق و از جانب خدا باشد و نیست شکی در بودن از جانب
«3» . رب العالمین
-5 از حضرت باقر علیه السلام مروي است که فرمود رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله: انّ لکلّ قول مصداقا من عمل یصدقه او یکذّبه
«4» : فاذا قال ابن ادم و صدّق قوله بعمله رفع قوله بعمله الی اللّه و اذا قال و خالف عمله ردّ قوله علی عمله الخبیث و هوي به فی النار
بدرستی که براي هر قولی مصداقی است از عمل که تصدیق یا تکذیب میکند او را، وقتی گفتاري گوید پسر آدم و تصدیق کند
گفتار او را به عملش، بلند میگردد قولش به سبب عملش به مقام قرب الهی و زمانی که گفتاري
__________________________________________________
. 1) تفسیر قمی (چ. نجف) ج 2/ ص 208 و نور الثقلین، ج 4، ص 353 ، ح 27 )
. 2) نور الثقلین، ج 4 ص 353 ح 27 )
3) در ادامه حدیث فوق آمده است. [...] )
. 4) نور الثقلین، ج 4، ص 353 ، ح 38 )
ص: 20
گوید و مخالفت کند عملش را، رد میشود قول او بر عملش که خبیث است و انداخته شود به آن در آتش.
«1» . -6 در کتاب کافی- حضرت صادق علیه السلام در آیه فرمود: مراد ولایت ما اهل بیت است
بعد از ذکر اهل توحید، بیان اهل کفر را فرماید:
وَ الَّذِینَ یَمْکُرُونَ السَّیِّئاتِ: و آنانکه مکر میکنند به گناهان، یعنی عمل ایشان مشوب است به خبث باطن. مراد مکرهاي قریش است
با حضرت رسالت صلّی اللّه علیه و آله به پنهانی تا ضرر و آسیبی به آن حضرت رسانند و آنچه در دار الندوه گفتگو نمودند. یا مراد
آنانکه شرك میورزند به خدا که معظم اعمال سیئه است، لَهُمْ عَذابٌ شَدِیدٌ: براي ایشان است عذابی سخت در آخرت. نزد ابن
و فاسد شود و از پیش نرود، چنانچه «2» عباس مراد ریا کنندگان به اعمال است، وَ مَکْرُ أُولئِکَ هُوَ یَبُورُ: و مکر این گروه بائر
کسانی که مکر نمایند بر اساس دین و شریعت اسلام و قرآن، زائل و نابود گردد در عاقبت.
[سوره فاطر ( 35 ): آیه 11 ] ... ص : 20
وَ اللَّهُ خَلَقَکُمْ مِنْ تُرابٍ ثُمَّ مِنْ نُطْفَۀٍ ثُمَّ جَعَلَکُمْ أَزْواجاً وَ ما تَحْمِلُ مِنْ أُنْثی وَ لا تَضَعُ إِلاَّ بِعِلْمِهِ وَ ما یُعَمَّرُ مِنْ مُعَمَّرٍ وَ لا یُنْقَصُ مِنْ
( عُمُرِهِ إِلاَّ فِی کِتابٍ إِنَّ ذلِکَ عَلَی اللَّهِ یَسِیرٌ ( 11
وَ اللَّهُ خَلَقَکُمْ مِنْ تُرابٍ: و خداي تعالی آفرید شما را از خاك. اسناد این به ذریه به جهت آنستکه منشاء ایشان از او است، پس کأنّ
از خاك خلق
__________________________________________________
. 1) اصول کافی (چ 1388 مکتبۀ الاسلامیۀ) ج 1 ص 356 ، روایت 85 )
.470 / 2) بائر (بایر): خراب، فرهنگ معین 1 )
صفحه 66 از 372
ص: 21
شدهاند. یا مراد ذریه باشد به اعتبار آنکه خاك منشاء نبات و نبات منشاء نطفه است. ثُمَّ مِنْ نُطْفَۀٍ: پس از آن آفرید شما را از نطفه
که منی است، ثُمَّ جَعَلَکُمْ أَزْواجاً: پس قرار داد شما را اصناف متنوعه، یا ذکور و اناث تا بهم مزاوجت کنید. وَ ما تَحْمِلُ مِنْ أُنْثی و
حمل بر ندارد هیچ زنی فرزندي را، وَ لا تَضَعُ إِلَّا بِعِلْمِهِ: و ننهد آنچه در شکم او است، یعنی نزاید مگر به علم حق تعالی، چه هر
یک از حمل و وضع و مدت زمان معلوم و مقدور الهی است. وَ ما یُعَمَّرُ مِنْ مُعَمَّرٍ: و زندگانی داده نشود هیچ دراز عمري، یعنی
هیچکس به حد پیري نرسد، وَ لا یُنْقَصُ مِنْ عُمُرِهِ: و کم کرده نشود از عمر معمر دیگر به این معنی که به عمر معمر اول نرسد، إِلَّا
فِی کِتابٍ: مگر در لوح محفوظ یا در صحیفه ایشان است، یعنی درازي و کوتاهی عمر در آن مقدر و مقرر شده، یا در علم الهی
است طول و نقص عمرها و در لوح محفوظ ثبت شده. إِنَّ ذلِکَ عَلَی اللَّهِ یَسِیرٌ: بدرستی که تقدیر درازي و کوتاهی عمر بر خدا
آسان است. این اشاره است به حفظ زمان و زیاده و نقصان.
[سوره فاطر ( 35 ): آیه 12 ] ... ص : 21
اشاره
وَ ما یَسْتَوِي الْبَحْرانِ هذا عَذْبٌ فُراتٌ سائِغٌ شَرابُهُ وَ هذا مِلْحٌ أُجاجٌ وَ مِنْ کُلٍّ تَأْکُلُونَ لَحْماً طَرِیا وَ تَسْتَخْرِجُونَ حِلْیَۀً تَلْبَسُونَها وَ تَرَي
( الْفُلْکَ فِیهِ مَواخِرَ لِتَبْتَغُوا مِنْ فَضْلِهِ وَ لَعَلَّکُمْ تَشْکُرُونَ ( 12
بعد از آن بیان قدرت خود را فرماید:
وَ ما یَسْتَوِي الْبَحْرانِ: و برابر نیستند دو دریا، هذا عَذْبٌ فُراتٌ: آن آب شیرین خوش مزه، سائِغٌ شَرابُهُ: خوشگوار و آسان است
آشامیدن آن. وَ هذا مِلْحٌ أُجاجٌ: و آن دیگر آب شور به غایت تلخ. نزد بعضی این ضرب المثل مؤمن و کافر است که مساوات میان
آنها نیست، زیرا یکی از جلاوت ایمان عین
ص: 22
عذب عرفان است، و دیگري از مرارت کفر و عصیان، بحر اجاج کفر و طغیان است.
بعد از آن در صفت بحرین و آنچه در آنهاست از انواع نعم فرماید:
وَ مِنْ کُلٍّ: و از هر یک از این دو دریا، تَأْکُلُونَ لَحْماً طَرِیا: میخورید گوشتی تازه یعنی ماهی، وَ تَسْتَخْرِجُونَ: و بیرون میآورید از
آنها، حِلْیَۀً تَلْبَسُونَها: زیور و زینتها از لؤلؤ و مرجان که میپوشید آن را، یعنی زنان شما میپوشند، وَ تَرَي الْفُلْکَ فِیهِ مَواخِرَ: و
میبینی کشتیها را در هر یک از این دو دریا در حالتی که بشدت جریان میشکافند آب دریا را، لِتَبْتَغُوا مِنْ فَضْ لِهِ: تا طلب کنید از
بخشش حق تعالی، یعنی روزي به طریق تجارت، وَ لَعَلَّکُمْ تَشْکُرُونَ: و براي آنکه شاید شما شکر کنید بر چنین نعمتی که فایز شدید.
تتمه: ... ص : 22
ممکن است از تمامیت، تمثیل کافر و مؤمن باشد، یعنی این هر دو دریا با آنکه مشارکند در بعضی فواید، مساوي نیستند در آنچه
مقصود بالذات است که آن آب باشد، و در آنکه مخالطه یکی از آن دو میشود چیزي که مفسد و مغیر آن میشود از کمال
فطرت آن، همچنین مؤمن و کافر مساوي نیستند و اگرچه در بعضی صفات مشارکند که آن شجاعت و سخاوت به جهت اختلاف
ایشان در عقاید و اعمال از حیث صحت و فساد.
[سوره فاطر ( 35 ): آیه 13 ] ... ص : 22
صفحه 67 از 372
یُولِجُ اللَّیْلَ فِی النَّهارِ وَ یُولِجُ النَّهارَ فِی اللَّیْلِ وَ سَخَّرَ الشَّمْسَ وَ الْقَمَرَ کُلٌّ یَجْرِي لِأَجَ لٍ مُسَ  می ذلِکُمُ اللَّهُ رَبُّکُمْ لَهُ الْمُلْکُ وَ الَّذِینَ
( تَدْعُونَ مِنْ دُونِهِ ما یَمْلِکُونَ مِنْ قِطْمِیرٍ ( 13
یُولِجُ اللَّیْلَ فِی النَّهارِ: در میآورد شب را در روز، یعنی مقداري از شب در روز میافزاید تا زمان روز دراز میگردد از زمان شب، و
آن دو ربع بهار و
ص: 23
تابستان است. وَ یُولِجُ النَّهارَ فِی اللَّیْلِ: و داخل میسازد روز را در شب، یعنی از ساعات روز بر ساعات شب میافزاید تا ساعت شب
زاید شود از ساعات روز، و آن در دو ربع پائیز و زمستان است. وَ سَخَّرَ الشَّمْسَ وَ الْقَمَرَ: و مسخر فرمان خود ساخت آفتاب و ماه را،
کُلٌّ یَجْرِي لِأَجَلٍ مُسَ  می: هر یک از این نیّرین که میرود در مجراي خود براي وقتی نامبرده شده، یعنی تا زمان معلومی که دور خود
را تمام کند، یا روز قیامت از سیر خود بازماند.
ذلِکُمُ اللَّهُ رَبُّکُمْ: آن خدائی که خالق و فاعل این اشیاء و مسخر آنست، خداي به حق است پروردگار و آفریدگار شما، لَهُ الْمُلْکُ:
مر ذات یگانه او راست پادشاهی. در این اشعار است به آنکه فاعلیت او سبحانه اشیاء مزبوره را، موجب ثبوت این اخبار مترادفه
است. وَ الَّذِینَ تَدْعُونَ مِنْ دُونِهِ: و آنانکه میخوانند و میپرستند غیر از خداي تعالی، ما یَمْلِکُونَ مِنْ قِطْمِیرٍ: مالک نمیشوند مقدار
پوست استخوان خرما را، زیرا مالک علی الاطلاق و معبود به استحقاق، اوست و بس، پس ذات او متفرد است به الوهیت.
[سوره فاطر ( 35 ): آیه 14 ] ... ص : 23
( إِنْ تَدْعُوهُمْ لا یَسْمَعُوا دُعاءَکُمْ وَ لَوْ سَمِعُوا مَا اسْتَجابُوا لَکُمْ وَ یَوْمَ الْقِیامَۀِ یَکْفُرُونَ بِشِرْکِکُمْ وَ لا یُنَبِّئُکَ مِثْلُ خَبِیرٍ ( 14
إِنْ تَدْعُوهُمْ: اگر بخوانید بتان و معبودان باطل را در جرّ نفعی یا دفع ضرري، لا یَسْمَعُوا دُعاءَکُمْ: نشنوند خواندن شما را، زیرا
جمادند و جماد را شنوائی نیست. وَ لَوْ سَمِعُوا: و اگر بشنوند دعاي شما را بر سبیل فرض و تمثیل، مَا اسْتَجابُوا لَکُمْ: اجابت نکنند شما
را و مراد شما را ندهند، زیرا قادر نیستند بر رساندن منافع و دفع مضار، یا به جهت تبري آنها از شما در آنچه دعوي آن میکنید از
الوهیت آنان چه آنها اسناد معبودیت به خود نمیکنند و منکر دعوي
ص: 24
شما هستند. وَ یَوْمَ الْقِیامَۀِ یَکْفُرُونَ بِشِرْکِکُمْ: و روز قیامت کافر شوند به شرك آوردن شما، یعنی معترف شوند به بطلان شرك شما
به این طریق که حق تعالی ایشان را به نطق آورد تا توبیخ عبده خود .«1» یا منکر پرستش شما شوند و گویند: ما کُنْتُمْ إِیَّانا تَعْبُدُونَ
کنند. نزد بعضی مراد این معبودان، حضرت عیسی و ملائکهاند، یعنی التفاتی به آنها نکنند و اجابت قول آنها ننمایند به جهت بغض
و غیظ بر ایشان. وَ لا یُنَبِّئُکَ مِثْلُ خَبِیرٍ: و خبر ندهند از حقیقت کارها و صلاح و فساد و منافع و مضار آنها هیچ خبر دهنده مانند
ذات آگاه و داناي به حقایق امور، یعنی خداوند یکتا، زیرا او است دانا به حقیقت اشیاء.
[سوره فاطر ( 35 ): آیه 15 ] ... ص : 24
اشاره
( یا أَیُّهَا النَّاسُ أَنْتُمُ الْفُقَراءُ إِلَی اللَّهِ وَ اللَّهُ هُوَ الْغَنِیُّ الْحَمِیدُ ( 15
بعد از آن بیان غناي ذاتی خود را فرماید:
یا أَیُّهَا النَّاسُ: اي گروه مردمان در هر عصر و زمان، أَنْتُمُ الْفُقَراءُ إِلَی اللَّهِ: شما محتاجانید به خدا در وجود و بقا و رزق و غفران و
صفحه 68 از 372
حفظ و رضوان و تمام شئون حیات محتاج به او هستید، زیرا فقر ذاتی دارید و از خود هیچ ندارید، و هستی شما از الطاف خاصه
الهی است و باید آنا فآنا افاضه فیض از فیّاض علی الاطلاق بشود تا بقا و دوام و ثبات یابید. وَ اللَّهُ هُوَ الْغَنِیُّ: و خدا اوست بینیاز
است و به غناي مطلق خود، منعم بر جمیع موجودات. الْحَمِیدُ: ستوده شده بر نعمت علم و فضل شامل که تابع غناي مطلق است.
نکته: ... ص : 24
جهت دلالت است بر آنکه حق تعالی غنی است به غناي ذاتی خود نفع رساننده به خلقان به انعام و افضال « غنا » بعد از « حمید » ذکر
و احسان، و بدین جهت مستحق حمد باشد بر السنه بندگان بلکه چون ذات سبحانی مستجمع تمام صفات کمالیه و منزه از کلیّه
نقایص و سزاوار پرستش و ستایش
__________________________________________________
. 1) سوره یونس، آیه 28 )
ص: 25
باشد ذاتا، اگرچه حمد کنندهاي نباشد.
اشاره به آنست. و حق تعالی به حسب کمال « أَنْتُمُ الْفُقَراءُ » کاشفی- بیان نموده که ماهیات ممکنه در وجود محتاجند به فاعل، و
عبارت از آنست. و چون ظهور کمال غنا موقوف است بر وجود اعیان « اللَّهُ هُوَ الْغَنِیُّ » ذاتی، از وجود عالم و عالمیان مستغنی باشد، و
«1» . اشاره به آنست « الْحَمِیدُ » ممکنات، پس در ایجاد آن که نعمتی کبري است مستحق حمد و ثناي کلی باشد، و کلمه
[سوره فاطر ( 35 ): آیه 16 ] ... ص : 25
( إِنْ یَشَأْ یُذْهِبْکُمْ وَ یَأْتِ بِخَلْقٍ جَدِیدٍ ( 16
بعد از آن در بیان قهاریت و سطوت ذاتی فرماید:
إِنْ یَشَأْ یُذْهِبْکُمْ: اگر خواهد خدا، ببرد شما را از روي زمین، یعنی همه شما را هلاك کند، وَ یَأْتِ بِخَلْقٍ جَدِیدٍ: و بیاورد آفریدن نو
و تازه، یعنی قومی دیگر را که فرمانبردارتر باشند، یا ظاهر کند گروهی دیگر را که کسی ندیده و نشنیده باشد.
[سوره فاطر ( 35 ): آیه 17 ] ... ص : 25
اشاره
( وَ ما ذلِکَ عَلَی اللَّهِ بِعَزِیزٍ ( 17
وَ ما ذلِکَ عَلَی اللَّهِ بِعَزِیزٍ: و نیست بردن شما و آوردن دیگران بر خدا دشوار و متعسر بلکه در نهایت سهولت و کمال آسانی است.
تبصره: ... ص : 25
آیه شریفه دال است بر غضب سبحانی بر اهل کفر و طغیان و شرك و عصیان، و تحذیر و تشدید عظیمی است نسبت به آنان که از
مخالفت بپرهیزند زیرا عاقبتش وخیم است.
__________________________________________________
. 1) تفسیر منهج الصادقین (چ سوم- تهران) ج 7 ص 439 )
صفحه 69 از 372
ص: 26
در کافی- از حضرت صادق علیه السلام فرمود: تعوّدوا باللّه من سطوات اللّه باللّیل و النّهار. قال: قلت: و ما سطوات اللّه؟ قال: الاخذ
پناه برید به خدا از سطوات الهی به شب و روز، راوي گوید گفتم چیست سطوات خدا؟ فرمود: گرفتن به عقوبت :«1» علی المعاصی
شدیده است بر ارتکاب معاصی.
[سوره فاطر ( 35 ): آیه 18 ] ... ص : 26
اشاره
وَ لا تَزِرُ وازِرَةٌ وِزْرَ أُخْري وَ إِنْ تَدْعُ مُثْقَلَۀٌ إِلی حِمْلِها لا یُحْمَلْ مِنْهُ شَیْءٌ وَ لَوْ کانَ ذا قُرْبی إِنَّما تُنْذِرُ الَّذِینَ یَخْشَوْنَ رَبَّهُمْ بِالْغَیْبِ وَ
( أَقامُوا الصَّلاةَ وَ مَنْ تَزَکَّی فَإِنَّما یَتَزَکَّی لِنَفْسِهِ وَ إِلَی اللَّهِ الْمَصِیرُ ( 18
بعد از آن در بیان عدل خود فرماید:
وَ لا تَزِرُ وازِرَةٌ: و برندارد نفس گناه کننده، وِزْرَ أُخْري بار گناه نفس دیگر را بلکه هر کس حامل گناه خود باشد نه گناه غیر.
یعنی و هر آینه البته البته برمیدارند سنگینی وزر و «2» ( بیان: آیه شریفه منافی این آیه نیست (وَ لَیَحْمِلُنَّ أَثْقالَهُمْ وَ أَثْقالًا مَعَ أَثْقالِهِمْ
گناهان خودشان را با سنگینی گناه دیگران را با گناه خود، زیرا این آیه در شأن ضالین و مضلین است که حامل اثقال ضلال خود و
اضلال غیر شوند نه حامل ضلالت غیر بلکه هر یک حامل ضلال خود باشند، پس منافی آیه فوق نباشد.
وَ إِنْ تَدْعُ مُثْقَلَۀٌ: و اگر بخواند نفس گران بار از گناه دیگري را، إِلی حِمْلِها: به برداشتن بعضی از گناهان وي، لا یُحْمَلْ مِنْهُ شَیْءٌ:
برداشته نشود
__________________________________________________
. 1) اصول کافی، ج 3، ص 371 ، ح 6 )
. 2) سوره عنکبوت، آیه 13 )
ص: 27
از گناه او چیزي، یعنی مدعو هیچ چیز را از گناه داعی برندارد، وَ لَوْ کانَ ذا قُرْبی و اگرچه باشد آن مدعو صاحب خویش نزدیکتر
چون پدر و مادر و برادر و خواهر. مراد آنست که هر چند گناهکار بخواند خویشان و کسان خود را و درخواست کند که چیزي از
گناهان او بردارند، هیچکس اجابت نکند، زیرا همه بخود درمانده باشند.
چون تهدید و وعید معاندین و متمردین را هیچ نتیجه و فایده ندهد، لذا تخصیص انذار را به اهل خشیت فرماید که: إِنَّما تُنْذِرُ الَّذِینَ:
جز این نیست که میترسانی تو اي پیغمبر به حقیقت آنان را که، یَخْشَوْنَ رَبَّهُمْ بِالْغَیْبِ:
میترسند از پروردگار خود به پنهانی، یعنی در حالتی که پنهانند از عذاب او و آن را نمیبینند، یا نادیده از آن میترسند، یا در
خلوت، آثار ترس بر ایشان ظاهر شود نه در صحبتها، یا عذاب خدا از ایشان غائب و با وجود بر این ترسناك هستند. وَ أَقامُوا الصَّلاةَ:
و بپاي دارند نماز را، زیرا اهل خشیت و نماز منتفع به انذار شوند نه غیر ایشان.
نکته: ... ص : 27
طبرسی (رحمه اللّه) فرماید: عطف فعل ماضی بر مستقبل، اشعار است به اختلاف معنی، زیرا خشیت لازم است در همه اوقات به
«1» . خلاف نماز که اوقات مخصوصه ادا میشود
صفحه 70 از 372
وَ مَنْ تَزَکَّی: و هر که پاکیزه و پاك شد از اخلاق رذیله و دنس معاصی، فَإِنَّما یَتَزَکَّی لِنَفْسِهِ: پس جز این نیست که متزکی و متطهر
شده براي نفس خود، یعنی نفع تزکیه به نفس او عاید میشود، وَ إِلَی اللَّهِ الْمَصِ یرُ: و بسوي خداست بازگشت همه، پس اهل تزکیه
را پاداش خیر خواهد داد.
[سوره فاطر ( 35 ): آیه 19 ] ... ص : 27
( وَ ما یَسْتَوِي الْأَعْمی وَ الْبَصِیرُ ( 19
بعد از آن در بیان ضرب المثل فرماید:
__________________________________________________
. 1) مجمع البیان (قم- 1404 ق)- ج 4 ص 405 )
ص: 28
وَ ما یَسْتَوِي الْأَعْمی و برابر نیست نابینا، یعنی کافر یا جاهل، یا مطلق اهل ضلال که کورند از راه راست، وَ الْبَصِیرُ: و بینا که مؤمن یا
عالم یا مطلق اهل هدایت که بینا هستند به طریق حق.
[سوره فاطر ( 35 ): آیه 20 ] ... ص : 28
( وَ لا الظُّلُماتُ وَ لا النُّورُ ( 20
وَ لَا الظُّلُماتُ: و مساوي نباشند تاریکیها، یعنی باطل که شرك و ضلالت است یا معصیت، وَ لَا النُّورُ: و نه روشنائی، یعنی حق که
ایمان است و هدایت یا طاعت.
[سوره فاطر ( 35 ): آیه 21 ] ... ص : 28
( وَ لا الظِّلُّ وَ لا الْحَرُورُ ( 21
وَ لَا الظِّلُّ: و مساوي نباشد سایه، یعنی ثواب و بهشت که متضمن سایه رحمت است یا راحت، وَ لَا الْحَرُورُ: و نه حرارت، یعنی عذاب
جهنم یا شدت حرارت.
[سوره فاطر ( 35 ): آیه 22 ] ... ص : 28
اشاره
( وَ ما یَسْتَوِي الْأَحْیاءُ وَ لا الْأَمْواتُ إِنَّ اللَّهَ یُسْمِعُ مَنْ یَشاءُ وَ ما أَنْتَ بِمُسْمِعٍ مَنْ فِی الْقُبُورِ ( 22
وَ ما یَسْتَوِي الْأَحْیاءُ: و برابر نیستند زندگان، وَ لَا الْأَمْواتُ: و نه مردگان، یعنی مؤمنان که دل ایشان زنده است به معرفت ایمان و
توحید، مساوي کافران نیستند که دل ایشان مرده است به سبب کفر و شرك. این تمثیل دیگر است براي مؤمنان و کافران ابلغ از
تمثیل اول، و لهذا تکریر فعل شده. نزد بعضی تمثیل اول براي مؤمنان و کافران، و دوم براي علماء است لکن اولی آنکه
ص: 29
کوري، تاریکی، حرارت و اموات ضرب المثل باشد براي مطلق کافر و ضال و باطل و جاهل بصیر، نور، ظل و احیاء براي مؤمن و
محق و مهتدي و عالم.
صفحه 71 از 372
نکته: ... ص : 29
ادوات مذکوره بعضی جامع شفع و بعضی جامع وتر میباشد.
إِنَّ اللَّهَ یُسْمِعُ مَنْ یَشاءُ: بدرستی که خدا میشنواند و تفهم نماید بر وجه انتفاع هر که را میخواهد به لطف و توفیق و هدایت از
کسانی که طالب حق و جویاي هدایت باشند نه جماعتی که در طریق تمرد و عناد و انکار توغل کرده باشند با وجود مشاهده آیات
بینه بر طریق حق. یا معنی آنکه اگر خواهد، خدا اهل تمرد و عناد را به اجبار و قهر بر ایمان وادار نماید، اما تکلیف مانع از این
باشد، زیرا تکلیف اختیاري است نه اجباري. وَ ما أَنْتَ بِمُسْمِعٍ: و نیستی تو اي پیغمبر شنواننده سخن و کلام، مَنْ فِی الْقُبُورِ: آنانکه
در قبرهااند.
بیان: ... ص : 29
این آیه ترشیح است براي تمثیل کسانی که مصرند بر کفر به اموات و مبالغه در یأس ایشان از ایمان، یعنی چنانچه شنوانیدن سخن به
مردگان متعذر است، همچنین شنوانیدن سخن حق به کسانی که مصرند بر کفر و معاند و جاحد حقاند نیز متعذر است بر تو و غیر
مقدور. مراد اسماع حق بر وجه انتفاع است، و کافر و معاند از استماع حق انتفاع نمییابند، پس گوئیا استماع آن نمیتوانند کرد
مانند اهل قبور که شنوانیدن سخن به آنها از دائره قدرت تو خارج است.
[سوره فاطر ( 35 ): آیه 23 ] ... ص : 29
( إِنْ أَنْتَ إِلاَّ نَذِیرٌ ( 23
آنگاه به جهت تأکید این معنی فرماید:
إِنْ أَنْتَ إِلَّا نَذِیرٌ: نیستی تو اي پیغمبر مگر ترساننده، یعنی بر تو همین ابلاغ و انذار است و بس، نه الجا و اجبار اهل کفر بر انتفاع به
سخن حق و ایمان.
[سوره فاطر ( 35 ): آیه 24 ] ... ص : 29
( إِنَّا أَرْسَلْناكَ بِالْحَقِّ بَشِیراً وَ نَذِیراً وَ إِنْ مِنْ أُمَّۀٍ إِلاَّ خَلا فِیها نَذِیرٌ ( 24
ص: 30
إِنَّا أَرْسَلْناكَ بِالْحَقِّ: بدرستی که ما فرستادیم تو را به دین حق که اسلام است، یا فرستادیم تو را در حالتی که حق و از اهل حقی،
درست کردار و راست گفتار هستی، بَشِیراً وَ نَذِیراً: در حالتی که بشارت دهنده مطیعان به ثواب و ترساننده عاصیان از عقاب باشی.
وَ إِنْ مِنْ أُمَّۀٍ: و نبودند هیچ امتی از امم سالفه، إِلَّا خَلا فِیها نَذِیرٌ: مگر آنکه گذشت در میان آنها ترساننده.
تبصره: مراد به امت اینجا اهل عصر است، و اصل آن جماعت کثیره است، و هیچ عصري از نذیر که حجت باشد خالی نبوده و مراد
از حجت، یا پیغمبر است یا امام. بنابراین زمان فترت که ما بین زمان حضرت عیسی علیه السلام و حضرت خاتم صلّی اللّه علیه و آله
میباشد حجت بوده، منتها احکام الهی بواسطه جاهلیت مندرس شده بود.
محدث خبیر حاجی نوري رضوان اللّه علیه در نفس الرحمن فرماید از روایت منهج و اکمال الدین اینکه: حضرت سلمان رضوان اللّه
و مؤید اینست قول راهب اسکندریه که در حین وفات خود به سلمان .«1» علیه از اوصیاء حضرت عیسی بلکه آخرین آنها بوده
پس اگر سلمان وصی نباشد، هر آینه بین وفات راهب و ولادت حضرت پیغمبر خالی از «2» . گوید: ولادت نبی موعود نزدیک شده
صفحه 72 از 372
اگر حجت نباشد هر آینه زمین فرو رود «3» « لو لا الحجۀ لساخت الارض باهلها » حجت باشد، و آن خلاف ضرورت، و خبر متواتره
و احتمال نمیرود بعد از این راهب غیر سلمان وصیّ باشد به جهت آنکه بیان شد که او آخر کسی بوده که سلمان ملاقات نموده و
بعد از او دیگر کسی او را ملاقات ننموده.
و یمکن تغسیل حضرت امیر المؤمنین علیه السلام را بعد از وفاتش اشاره باشد به وصایت او، زیرا وارد شده که وصی را غسل ندهد
مگر نبی یا وصی که از مدینه به مدائن رفتند براي تغسیل او. پس زمان فترت گرچه پیغمبر نبود اما وصی پیغمبر بود براي اتمام
حجت نسبت به اهل زمان.
__________________________________________________
. 1) نفس الرحمان فی فضائل سلمان- باب اول- ص 4 )
. 2) مدرك سابق، ص 5 )
3) به ابتداي مجلد بیست و سوم از کتاب بحار الانوار علامه مجلسی (ره) مراجعه کنید. )
ص: 31
[سوره فاطر ( 35 ): آیه 25 ] ... ص : 31
( وَ إِنْ یُکَذِّبُوكَ فَقَدْ کَذَّبَ الَّذِینَ مِنْ قَبْلِهِمْ جاءَتْهُمْ رُسُلُهُمْ بِالْبَیِّناتِ وَ بِالزُّبُرِ وَ بِالْکِتابِ الْمُنِیرِ ( 25
بعد از آن به جهت تسلیه خاطر حضرت پیغمبر فرماید:
وَ إِنْ یُکَ ذِّبُوكَ: و اگر تکذیب کنند تو را معاندین، متألم و متأثر مشو. فَقَدْ کَذَّبَ الَّذِینَ مِنْ قَبْلِهِمْ: پس بدرستی که تکذیب کردند
آنانکه پیش از ایشان بودهاند از پیغمبران خود را، جاءَتْهُمْ رُسُلُهُمْ بِالْبَیِّناتِ: آمدند به ایشان پیغمبران فرستاده بر ایشان به حجتهاي
روشن یا معجزههاي هویدا که شاهد نبوت ایشان بود، وَ بِالزُّبُرِ وَ بِالْکِتابِ الْمُنِیرِ: و به نامهاي آسمانی مانند صحف شیث و ادریس و
ابراهیم علیهم السلام و به کتاب روشن که مبین احکام حلال و حرام بود مانند تورات و انجیل، و ایشان تکذیب نمودند.
[سوره فاطر ( 35 ): آیه 26 ] ... ص : 31
اشاره
( ثُمَّ أَخَذْتُ الَّذِینَ کَفَرُوا فَکَیْفَ کانَ نَکِیرِ ( 26
ثُمَّ أَخَ ذْتُ الَّذِینَ کَفَرُوا: پس بعد از تکذیب گرفتیم آنان را که ایمان نیاوردند به قهر و عذاب خود. بعد بر سبیل تعجیب فرماید:
فَکَیْفَ کانَ نَکِیرِ:
پس چگونه بود انکار و تغیر من بر ایشان و انزال عذاب و عقاب بر آنها.
تتمه: ... ص : 31
طبرسی (رحمه اللّه) در مجمع فرماید: بینات به معنی معجزات باهرات و حجج واضحات است، و زبر به معنی کتاب منقش، و کتاب
.«1» منیر به معنی کتاب واضح و مبین است
__________________________________________________
. 1) مجمع البیان طبرسی، (چ 1401 ق- قم) ج 4 ص 406 )
صفحه 73 از 372
ص: 32
[سوره فاطر ( 35 ): آیه 27 ] ... ص : 32
أَ لَمْ تَرَ أَنَّ اللَّهَ أَنْزَلَ مِنَ السَّماءِ ماءً فَأَخْرَجْنا بِهِ ثَمَراتٍ مُخْتَلِفاً أَلْوانُها وَ مِنَ الْجِبالِ جُ دَدٌ بِیضٌ وَ حُمْرٌ مُخْتَلِفٌ أَلْوانُها وَ غَرابِیبُ سُودٌ
(27)
بعد از آن ذکر دلائل توحید را فرماید:
أَ لَمْ تَرَ أَنَّ اللَّهَ: آیا نمیبینی اي بیننده بدرستی که خداي تعالی به محض قدرت و رحمت، أَنْزَلَ مِنَ السَّماءِ ماءً: نازل فرماید از
آسمان آب را که باران است. فَأَخْرَجْنا بِهِ ثَمَراتٍ: پس بیرون آوردیم ما به آن آب، میوهجات را.
نکته: عدول به تکلم به جهت تخصیص فعل است، یعنی مائیم توانا که بیرون میآوریم به آن آب، میوهها را.
مُخْتَلِفاً أَلْوانُها: که مختلفند رنگهاي آن، یعنی گوناگون در اجناس و اصناف بر وجهی که هر یک از آنها به صفتهاي مختلفهاند
مانند انار، سیب، زردالو، انگور و غیره یا مراد اختلاف رنگ، طعم و بو باشد. وَ مِنَ الْجِبالِ جُدَدٌ بِیضٌ: و از کوهها که آفریده است
طرق واضحه، یا خطوط مبینهاند که در کوهها نمایند سفید، وَ حُمْرٌ مُخْتَلِفٌ أَلْوانُها: و سرخها که گوناگون است رنگهاي آن در
شدت و ضعف، بعضی به غایت سرخ، و برخی کمتر از آن. وَ غَرابِیبُ سُودٌ: و سیاهیها به غایت سیاه که هیچ خطوطی ندارد. حاصل:
کوهها به اقسام و الوان مختلفهاند.
[سوره فاطر ( 35 ): آیه 28 ] ... ص : 32
اشاره
( وَ مِنَ النَّاسِ وَ الدَّوَابِّ وَ الْأَنْعامِ مُخْتَلِفٌ أَلْوانُهُ کَذلِکَ إِنَّما یَخْشَی اللَّهَ مِنْ عِبادِهِ الْعُلَماءُ إِنَّ اللَّهَ عَزِیزٌ غَفُورٌ ( 28
ص: 33
وَ مِنَ النَّاسِ وَ الدَّوَابِّ: و از آدمیان و از جنبندگان عموما با اسبان خصوصا، وَ الْأَنْعامِ: و از چهارپایان خلقیاند که، مُخْتَلِفٌ أَلْوانُهُ:
گوناگون است رنگهاي آن و انواع و آثار آن کَ ذلِکَ: همچنین مانند اختلاف الوان میوهجات و کوهها. بعد از بیان قدرت بر خلق
اشیاء مختلفۀ الذوات و الوان فرماید: إِنَّما یَخْشَ ی اللَّهَ مِنْ عِبادِهِ: جز این نیست که میترسند خدا را از بندگان او، الْعُلَماءُ: دانایان و
عالمان چه خشیت، معرفت به خدا و علم به صفات و افعال او است، پس هر که دانش او بیشتر است ترس او زیادتر باشد، و لذا
اعلمکم » : بدرستی که من ترسناکترین شما هستم به خدا. و نیز فرمود « انی اخشاکم باللّه » : حضرت پیغمبر صلّی اللّه علیه و آله فرمود
هر که از شما معرفت او به خدا بیشتر است خوف او زیادتر است. و لهذا این را در عقب افعال داله بر «1» « باللّه اشدکم له خشیۀ
کمال قدرت خود ایراد فرموده تا به جهت معرفت به آن افعال خائف شوند، و این بدیهی است هر که عارف و عالم به مقام ربوبی
نباشد خائف نباشد.
تبصره: ... ص : 33
خشیت، ترس خاص باشد، و آن عبارت است از حالت نفسانیه که ناشی شود از شعور به عظمت پروردگار و هیبت حق عز و علا و
وقوف بر نقصان خود و قصور از اداي بندگان خداوند متعال، و این حالت حاصل نگردد مگر براي کسی که مطلع شود بر جلال
کبریائی و عالم باشد حقیقتا به عظمت سبحانی، و لذا خشیت به علماء تخصیص یافته، فتأمّل. ابن عباس گفته: مراد حق تعالی آنست
صفحه 74 از 372
.«2» « انّما یخافنی من خلقی من علم جبروتی و عزتی و سلطانی » : که
إِنَّ اللَّهَ عَزِیزٌ غَفُورٌ: بدرستی که خداي غالب است در انتقام کشیدن از کسی که مصر باشد در طغیان، آمرزنده مر کسی را که تائب
شود از عصیان.
تتمه: ... ص : 33
طبرسی (رحمه اللّه) در مجمع فرماید: تخصیص علماء به خشیت جهت آن است که عالم احذر است مر عقاب الهی را از جاهل به
جهت اختصاص به معرفت و توحید و عدل و تصدیق بعث و حساب و ثواب.
__________________________________________________
. 1) هر دو حدیث در منهج الصادقین، ج 7، ص 445 )
[...] . 2) مجمع البیان ( 1401 ق) ج 4 ص 407 )
ص: 34
از حضرت صادق علیه السلام مروي است: یعنی بالعلماء من صدّق قوله عمله و من لم یصدّق قوله عمله لیس بعالم: یعنی مراد حق
«1» . تعالی به علما کسانیند که کردار او مصدق گفتار او باشد، و هر که فعل او موافق قول او نباشد عالم نیست
[سوره فاطر ( 35 ): آیه 29 ] ... ص : 34
( إِنَّ الَّذِینَ یَتْلُونَ کِتابَ اللَّهِ وَ أَقامُوا الصَّلاةَ وَ أَنْفَقُوا مِمَّا رَزَقْناهُمْ سِ  را وَ عَلانِیَۀً یَرْجُونَ تِجارَةً لَنْ تَبُورَ ( 29
إِنَّ الَّذِینَ یَتْلُونَ کِتابَ اللَّهِ: بدرستی که آنانکه همیشه تلاوت میکنند کتاب خدا را یا متابعت میکنند آنچه در آنست از احکام.
مراد کتاب قرآن باشد یا جنس کتاب آسمانی که شامل مصدقان امم سابقه باشد، وَ أَقامُوا الصَّلاةَ: و به پا داشتهاند نماز را در اوقات
آن با شرایط و آداب، وَ أَنْفَقُوا مِمَّا رَزَقْناهُمْ: و انفاق کردند در راه ما از آنچه روزي دادهایم ایشان را، سِ  را وَ عَلانِیَۀً: پنهانی و
آشکارا. صدقه دهند در سرّ به جهت خلوص از شائبه، و علانیه براي رغبت مردمان، یا سرّ در مستحبات و علانیه در واجبات، یَرْجُونَ
نشود و به خسران فانی نگردد. مراد طلب ثواب ابدي و تحصیل «2» تِجارَةً لَنْ تَبُورَ: امید میدارند به این عملها تجارتی را که کاسد
اجر سرمدي است.
[سوره فاطر ( 35 ): آیه 30 ] ... ص : 34
( لِیُوَفِّیَهُمْ أُجُورَهُمْ وَ یَزِیدَهُمْ مِنْ فَضْلِهِ إِنَّهُ غَفُورٌ شَکُورٌ ( 30
__________________________________________________
. 1) مجمع البیان ( 1401 ق) ج 4 ص 407 )
. 2) کاسد: ناروا، نارایج، بیرونق، فرهنگ معین ج 3 ص 2825 )
ص: 35
لِیُوَفِّیَهُمْ أُجُورَهُمْ: (علت مدلول کلام ایشان) یعنی امید دارند به تجارتی که منتفی باشد از او کساد و رواج داشته باشد تا به سبب آن
تمام گرداند خداي تعالی اجرهاي ایشان را و تمامی و کمال بدیشان رساند، یا جمیع این افعال را بجا میآورند تا حق تعالی اجر
آنها به تمامی به آنها رساند، وَ یَزِیدَهُمْ مِنْ فَضْ لِهِ: و زیاد فرماید حسنات ایشان را از فضل خود و مزد عمل را زیاده از آن به ایشان
یعنی «1» رساند. ابن مسعود از حضرت پیغمبر صلّی اللّه علیه و آله روایت نموده مراد زیادتی فضل الهی، عطاي شفاعت است
صفحه 75 از 372
شفاعت ایشان را قبول فرماید، إِنَّهُ غَفُورٌ شَ کُورٌ: بدرستی که خداي تعالی بسیار آمرزنده است گناهان را، مزد دهنده مرطاعات را.
عبد اللّه گفته این آیه در حق قاریان قرآن و تالیان فرقان است که به جهت طمع ثواب اخروي به تلاوت آن مشغولند.
[سوره فاطر ( 35 ): آیه 31 ] ... ص : 35
( وَ الَّذِي أَوْحَیْنا إِلَیْکَ مِنَ الْکِتابِ هُوَ الْحَقُّ مُصَدِّقاً لِما بَیْنَ یَدَیْهِ إِنَّ اللَّهَ بِعِبادِهِ لَخَبِیرٌ بَصِیرٌ ( 31
بعد از آن خطاب به حضرت رسالت فرماید:
وَ الَّذِي أَوْحَیْنا إِلَیْکَ: و آنچه وحی کردهایم ما بسوي تو، مِنَ الْکِتابِ هُوَ الْحَقُّ: از قرآن ناطق اوست راست و درست و حق و از
جانب حق و به حق نازل شده، مُ َ ص دِّقاً لِما بَیْنَ یَدَیْهِ: در حالتی که این قرآن تصدیق کننده و موافق است مر آنچه را پیش از او بوده
از کتب آسمانی مانند تورات و انجیل و زبور.
یعنی مطابق عقاید و اصول احکام آنهاست. إِنَّ اللَّهَ بِعِبادِهِ لَخَبِیرٌ بَصِیرٌ:
بدرستی که خداي تعالی به بندگان خود هر آینه آگاه است، یعنی ضمایر ایشان را میداند، بیناست یعنی ظواهر ایشان را میداند و
احوال آنها از تصدیق و
__________________________________________________
. 1) منهج الصادقین (چ سوم اسلامیه) ج 7 ص 446 )
ص: 36
تکذیب قرآن بر او پوشیده نیست، یا عالم است به جمیع بندگان، پس تو را قابل و برگزید از میان ایشان براي نزول وحی به تو که
از جمله آن این کتاب معجز نظام است.
[سوره فاطر ( 35 ): آیه 32 ] ... ص : 36
اشاره
ثُمَّ أَوْرَثْنَا الْکِتابَ الَّذِینَ اصْ طَفَیْنا مِنْ عِبادِنا فَمِنْهُمْ ظالِمٌ لِنَفْسِهِ وَ مِنْهُمْ مُقْتَصِ دٌ وَ مِنْهُمْ سابِقٌ بِالْخَیْراتِ بِإِذْنِ اللَّهِ ذلِکَ هُوَ الْفَضْلُ الْکَبِیرُ
(32)
ثُمَّ أَوْرَثْنَا الْکِتابَ: پس به میراث دادیم قرآن را یعنی عطا فرمودیم، الَّذِینَ اصْ طَفَیْنا مِنْ عِبادِنا: آنان را که برگزیدیم از بندگان خود،
فَمِنْهُمْ ظالِمٌ لِنَفْسِهِ: پس بعضی از ایشان ستمکارند بر نفس خود به تقصیر در عمل به قرآن، وَ مِنْهُمْ مُقْتَصِ دٌ: و برخی از ایشان میانه
رو که عمل کنند به آن در اغلب اوقات، وَ مِنْهُمْ سابِقٌ بِالْخَیْراتِ: و جمعی دیگر از ایشان پیش گیرندهاند به خیرات که همیشه عمل
به احکام قرآن کنند، بِإِذْنِ اللَّهِ: به امر خداي تعالی یعنی به اعانت تعلیم و ارشاد او سبحانه که عین لطف و توفیق اوست، ذلِکَ هُوَ
الْفَضْلُ الْکَبِیرُ: این توریث و اصطفا آنست بخشایش بزرگ، یا سبقت به خیرات از فضل عظیم است.
تبصره: ... ص : 36
در بیان آیه شریفه مفسرین را اقوالی است: 1- مراد بنی اسرائیلاند.
-2 امت مرحومهاند. 3- انبیاء هستند. 4- علماء این امتند. 5- از حضرت باقر و صادق علیهما السلام مروي است که: (هی لنا خاصۀ و
«1» .( ایّانا عنی
صفحه 76 از 372
فرمود: این آیه مخصوص به ما باشد، و حق تعالی به این آیه ما را خواسته نه غیر ما، و این اقرب اقوال است به تقریر مطلب و
احادیث آل عصمت.
__________________________________________________
. 1) منهج الصادقین، ج 7، ص 448 )
ص: 37
اما تقریر مطلب: خداي تعالی عطا و بخشش قرآن را میراث فرموده به جهت آنکه میراث مالک شدن مال است بیتعب و طلب و
عطاي قرآن بیطلب و جستجوي مؤمنان و محض عنایت ملک منان است و سهام میراث به تفاوت است: به بعضی تمام مال، و برخی
ثلث، و بعضی سدس، و برخی ربع، و بعضی نصف و غیره. قرآن مجید هم به تفاوت سهام رسیده و تمام آن به اهل بیت رسیده و
نسبت به دیگران به تفاوت، پس به این دو جهت تشبیه به میراث شد.
اما احادیث و اخبار بسیار که از ائمه هدي علیهم السلام وارد شده:
«1» . -1 در بصائر- از حضرت باقر علیه السلام فرمود: این آیه در حق اولاد علی و فاطمه علیهما السلام است
-2 در کافی- از حضرت کاظم علیه السلام بعد از تلاوت این آیه فرمود:
«2» . مائیم از کسانی که برگزید ما را خداي عزّ و جلّ و وارث قرار داده ما را به این کتابی که در او است تبیان هر چیزي
-3 در کافی- از حضرت رضا علیه السلام فرمود: این آیه در حق اولاد فاطمه علیها السلام است، و سابق به خیرات امام علیه السلام و
«3» . مقتصد عارف به امام و ظالم لنفسه آن کسی هست که معرفت نداشته باشد به امام
-4 در خرایج از حضرت امام حسن عسکري علیه السلام فرمود: تمام ایشان از آل محمد هستند ظالم به نفس کسی است که اقرار
«4» . ننموده به امام، و مقتصد کسی است که عارف با امام باشد، و سابق به خیرات، امام است
«5 . » 5 - ر د ب ق ا ن م - ت ر ض ح ق د ا ص ه ی ل ع م لا س ل ا د و م ر ف : ل ز ا ن د ش ن ی ا ه ی آ ر د ق ح ا م و ر د ق ح ه یّ ر ذ ا م __________________________________________________
. 1) به نقل از نور الثقلین، ج 4، ص 362 ، ح 79 )
. 176 ، روایت 7 و نور الثقلین، ج 4، ص 361 ، ح 77 - 2) اصول کافی ( 1388 ه. ق) ج 1 ص 177 )
. 361 روایت 76 / 167 ، روایت سوم و نور الثقلین 4 -168 / 3) همان مدارك، کافی 1 )
. 4) نور الثقلین، ج 4، ص 364 ، ح 87 )
5) مناقب ابن شهر آشوب (چ علمیه قم) ج 4 ص 130 (باب امامۀ علی بن الحسین علیه السلام). )
ص: 38
-6 در مجمع- از حضرت باقر علیه السلام فرمود: اما ظالم لنفسه (از ما) کسی است که عمل صالح و سیئه نماید، اما مقتصد کسی
است که متعبد و مجتهد باشد، اما سابق به خیرات پس علی و حسن و حسین علیهم السلام و کسی که کشته شود و شهید گردد از
«1» . آل محمد صلّی اللّه علیه و آله
-7 ابو حمزه ثمالی روایت نموده که خدمت حضرت امام زین العابدین علیه السلام بودم، دو مرد از اهل عراق وارد و گفتند: یابن
رسول اللّه ما را خبر ده از تفسیر این آیه، حضرت فرمود: شما چه گوئید: گفتند: ما نمیدانیم. حضرت سه مرتبه فرمود: (نزلت و اللّه
فینا اهل البیت): نازل شده به خدا سوگند در باره ما اهل بیت. پس من پرسیدم: یابن رسول اللّه از ذریه علی بن ابی طالب علیه
السلام آنکه ظالم به نفس خود باشد کیست؟ فرمود: کسی که حسنه و سیئه او یکسان است و هیچیک بر دیگري غالب نباشد. پس
پرسیدم: مقتصد (از شما) کیست؟
صفحه 77 از 372
فرمود: کسانیند که در منازل خود مشغول به عبادت و ذکر تلاوت کتاب خدا اوقات صرف نمایند تا مرگ آنها برسد. آنگاه
پرسیدم: مراد از سابقان به خیرات چه کسانیند؟ فرمود: آنانند که در راه خدا مجاهده کنند و مردم را به راه راست دعوت نمایند
«2» . مانند علی بن ابی طالب و ذریه آن حضرت که اهل عصمت و طهارت هستند
-8 در احتجاج- از حضرت صادق علیه السلام سؤال شد از این آیه، فرمود: در حق اولاد فاطمه علیها السلام است خاصه، اما کسی
که شمشیر خود را کشیده و دعوت کرد مردم را به نفس خود بسوي ضلالت و از اولاد فاطمه (و غیره) باشد، پس داخل در این آیه
نیست. عرض شد: پس کی داخل است؟
فرمود: ظالم لنفسه آن کسی است که نخواند مردم را بسوي ضلالت و نه بسوي هدایت، و مقتصد از ما اهل بیت و عارف به حق
امام است، و سابق به خیرات
__________________________________________________
1) مجمع البیان، ط مکتبۀ الحیاة، جزء 22 ، ص 244 . مدرك پیشین. )
2) منهج الصادقین، ج 7، ص 449 . و بهمین مضمون: معانی الاخبار (چ حیدري 1379 ق) ص 105 روایت 3 و بحار الانوار ج 23 )
. 214 . روایت 4 - باب 12 ص 215
ص: 39
«1» . امام است
[سوره فاطر ( 35 ): آیه 33 ] ... ص : 39
( جَنَّاتُ عَدْنٍ یَدْخُلُونَها یُحَلَّوْنَ فِیها مِنْ أَساوِرَ مِنْ ذَهَبٍ وَ لُؤْلُؤاً وَ لِباسُهُمْ فِیها حَرِیرٌ ( 33
بعد از آن تفسیر فضل کبیر را فرماید:
جَنَّاتُ عَدْنٍ یَدْخُلُونَها: بهشتهاي دائم در حالتی که داخل شوند در آن بوستانها، یُحَلَّوْنَ فِیها: در حالتی که زینت یابند در آن بهشتها،
مِنْ أَساوِرَ مِنْ ذَهَبٍ وَ لُؤْلُؤاً: از دستوانهائی که از طلاي خالص و لؤلؤ باشد. در عین المعانی نقل کند که دستوانهاي زر و مروارید
حلیه ملوك عرب و به آنها اختصاص داشته و اکثر اوقات میپوشیدند و بدان امتیاز داشته، چنانچه تاج اختصاص به پادشاهان عجم
وَ لِباسُهُمْ فِیها حَرِیرٌ: و لباس آنها در بهشت دیبا باشد که اشعه آن چشمها را خیره کند و کسی طاقت انوار آن نداشته «2» . دارد
باشد. و آن دیبا بقدرت الهی بافته شده نه مانند دنیا. در احادیث مذکور است که بهشتیان از آن لباس هفتاد پیراهن پوشند و از زیر
«3» . آن هفتاد پیرهن، بدن ایشان نمایان باشد و از هر نوع لباس که خواهند خداي تعالی فورا بیافریند
[سوره فاطر ( 35 ): آیه 34 ] ... ص : 39
( وَ قالُوا الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي أَذْهَبَ عَنَّا الْحَزَنَ إِنَّ رَبَّنا لَغَفُورٌ شَکُورٌ ( 34
وَ قالُوا الْحَمْدُ لِلَّهِ: و گویند اهل بهشت سپاس و ستایش براي خداست
__________________________________________________
138 و نور الثقلین، ج 4، ص 364 ، ح 85 . و نیز بحار الانوار ج 23 ص - 1) الاحتجاج للطبرسی (چ نجف 1386 ق) ج 2 ص 139 )
. 215 روایت 5
. 2)- منهج الصادقین (چ سوم- اسلامیه) ج 7 ص 454 )
[...] . 3)- منهج الصادقین (چ سوم- اسلامیه) ج 7 ص 454 )
صفحه 78 از 372
ص: 40
بخاصه، الَّذِي أَذْهَبَ عَنَّا الْحَزَنَ: آن خدائی که شفقت و لطف و قدرت کامله ببرد از ما اندوه و غصه جهنم را، یا هموم دنیا را از ما
برداشت. إِنَّ رَبَّنا لَغَفُورٌ شَ کُورٌ: بدرستی که پروردگار ما هر آینه بسیار آمرزنده است گناهان را، جزا دهنده فرمان برداران سپاس
«1» . گزاران را. در عدة الداعی- شکور به این معنی است که یسیر را قبول فرماید و ثواب کثیر عطا نماید
[سوره فاطر ( 35 ): آیه 35 ] ... ص : 40
( الَّذِي أَحَلَّنا دارَ الْمُقامَۀِ مِنْ فَضْلِهِ لا یَمَسُّنا فِیها نَصَبٌ وَ لا یَمَسُّنا فِیها لُغُوبٌ ( 35
الَّذِي أَحَلَّنا: آن خدائی که به لطف و احسان و بزرگواري خود فرود آورد ما را و ساکن گردانید، دارَ الْمُقامَۀِ: سراي اقامت و دار
الخلود راحت که بهشت است و هرگز از آن انتقال نخواهد بود، مِنْ فَضْ لِهِ: به انعام بیپایان خود، لا یَمَسُّنا فِیها نَصَبٌ: و نمیرسد ما
را در آن رنجی و زحمتی به هیچ وجه، وَ لا یَمَسُّنا فِیها لُغُوبٌ: و نمیرسد ما را در آن ملالی و ماندگی و اندوهی.
علامه مجلسی (رحمه اللّه) از حضرت باقر علیه السلام در ذیل حدیثی روایت نموده: چون داخل شود مؤمن به منازل خود در
بهشت، بر سر او تاج پادشاهی و کرامت بگذارند و بپوشانند بر او حلههاي طلا و نقره و در اکلیل زیر تاج یاقوت و مروارید بافته
باشند و بپوشانند او را هفتاد حله به رنگهاي گوناگون و نوعهاي مختلف بافته به طلا و نقره و مروارید و یاقوت سرخ چنانکه حق
و پوشش آنها در بهشت حریر است، و چون مؤمن بر « یُحَلَّوْنَ فِیها مِنْ أَساوِرَ مِنْ ذَهَبٍ وَ لُؤْلُؤاً وَ لِباسُهُمْ فِیها حَرِیرٌ » تعالی فرموده
تخت خود بنشینند تخت او به حرکت آید از شادي، و چون قرار گیرد ولیّ خدا در بهشت، رخصت طلبد بر او ملکی که موکل
__________________________________________________
. 1) ترجمه عدة الداعی (کتابفروشی جعفري- مشهد)، ص 343 و منهج الصادقین (چ سوم) ج 7 ص 455 )
ص: 41
«1» . است به بهشتهاي او که تهنیت و مبارکت گوید او را به کرامتهاي خدا
[سوره فاطر ( 35 ): آیه 36 ] ... ص : 41
اشاره
( وَ الَّذِینَ کَفَرُوا لَهُمْ نارُ جَهَنَّمَ لا یُقْضی عَلَیْهِمْ فَیَمُوتُوا وَ لا یُخَفَّفُ عَنْهُمْ مِنْ عَذابِها کَذلِکَ نَجْزِي کُلَّ کَفُورٍ ( 36
بعد از آن بیان اصناف کفار را فرماید:
وَ الَّذِینَ کَفَرُوا: و آنانکه کافر شدند به خدا و رسول و نافرمانی خدا و رسول کردند به ارتکاب مناهی و محرمات، لَهُمْ نارُ جَهَنَّمَ:
براي ایشان است آتش جهنم، لا یُقْضی عَلَیْهِمْ فَیَمُوتُوا: پس حکم کرده شود بر ایشان به مرگ در جهنم تا بمیرند و از عذاب برهند
و استراحت یابند، وَ لا یُخَفَّفُ عَنْهُمْ مِنْ عَذابِها: و تخفیف و سبک گردیده نشود از ایشان از عذاب جهنم بلکه هر گاه آتش میل فرو
نشستن کند زیاد کنند احراق و التهاب آن را، کَ ذلِکَ نَجْزِي کُلَّ کَفُورٍ: مثل این جزا و پاداش جزا میدهیم هر ناسپاس را که در
کفران و کفر به نهایت رسد.
تنبیه: ... ص : 41
آیه شریفه تهدید عظیمی نسبت به کسانی که ناسپاسی و حق ناشناسی منعم حقیقی را پیش گیرند و ابدا منتهی نیابند، لا جرم شآمت
صفحه 79 از 372
و نکال افعال آنها که عذاب جحیم است طاري بر آنها گردد.
از حضرت رسول صلّی اللّه علیه و آله مروي است که فرمود: اگر در این مسجد صد هزار نفر یا زیاده باشند و یکی از اهل جهنم
نفس بکشد و اثر او به ایشان برسد، هر آینه مسجد و هر که در آن است بسوزند.
__________________________________________________
. 1) بحار الانوار ج 8 ص 128 روایت 29 )
ص: 42
[سوره فاطر ( 35 ): آیه 37 ] ... ص : 42
وَ هُمْ یَصْ طَرِخُونَ فِیها رَبَّنا أَخْرِجْنا نَعْمَلْ صالِحاً غَیْرَ الَّذِي کُنَّا نَعْمَلُ أَ وَ لَمْ نُعَمِّرْکُمْ ما یَتَذَکَّرُ فِیهِ مَنْ تَذَکَّرَ وَ جاءَکُمُ النَّذِیرُ فَذُوقُوا فَما
( لِلظَّالِمِینَ مِنْ نَصِیرٍ ( 37
وَ هُمْ یَصْطَرِخُونَ فِیها: و کافران فریاد کنند در جهنم و استغاثه نمایند:
رَبَّنا أَخْرِجْنا: پروردگارا بیرون آور ما را از جهنم و به دنیا برگردان، نَعْمَلْ صالِحاً: تا بجا آوریم عمل پسندیده و شایسته، غَیْرَ الَّذِي
کُنَّا نَعْمَلُ: غیر از آنچه عمل میکردیم. این تحسیر است براي اعمال ناشایسته یا طلب خروج از عذاب به جهت تلافی است. أَ وَ لَمْ
نُعَمِّرْکُمْ: حق تعالی در جواب استغاثه آنها فرماید بر سبیل توبیخ: آیا زندگانی ندادیم و عمر ارزانی و مهلت ندادیم شما را در دنیا و
پیغمبر و کتاب نفرستادیم تا شما را از غفلت بیدار کنند، ما یَتَذَکَّرُ فِیهِ مَنْ تَذَکَّرَ: آنقدر که پند گیرند و تذکر یابند در آن هر که
خواهد که پند گیرد و متذکر شود. مراد عمري است که مکلف در آن متمکن باشد از تفکر و تذکر.
یعنی عمري که حق تعالی «1» : از حضرت امیر المؤمنین علیه السلام مروي است: العمر الّذي اعذر اللّه فیه الی ابن آدم ستّون سنۀ
عذر قرار داده براي پسر آدم شصت سال است.
کجایند آنانکه عمر ایشان به « این ابناء الستیّن » از ابن عمر روایت است که پیغمبر صلّی اللّه علیه و آله فرمود: روز قیامت ندا کنند
شصت رسیده، بعد فرمود:
نزد بعضی بیست سال و نزد جمعی «2» « أَ وَ لَمْ نُعَمِّرْکُمْ ما یَتَذَکَّرُ فِیهِ مَنْ تَذَکَّرَ » آنها کسانیند که حق تعالی در شأن ایشان فرموده
هفده سال و نزد دیگران چهل سال است.
وَ جاءَکُمُ النَّذِیرُ: و آمد شما را ترساننده، مراد پیغمبر و کتاب خداست.
نزد بعضی مراد پیري مرگ است یا کمال عقل است. حاصل آنکه خداي تعالی
__________________________________________________
. 1) مجمع البیان (چ 1401 ق)، ج 4 ص 410 )
. 2) منهج الصادقین، ج 7، ص 458 )
ص: 43
اتمام حجت فرماید که آیا عمر به شما داده نشد که تذکر یابید و ترساننده نیامد شما را تا متنبه شوید، فَذُوقُوا: پس بچشید عذاب را،
فَما لِلظَّالِمِینَ مِنْ نَصِیرٍ:
پس نیست مر ستمکاران به کفر و شرك را از یاري کنندهاي یعنی هیچ یاري کنندهاي از عذاب بر آنها نیست.
[سوره فاطر ( 35 ): آیه 38 ] ... ص : 43
صفحه 80 از 372
( إِنَّ اللَّهَ عالِمُ غَیْبِ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ إِنَّهُ عَلِیمٌ بِذاتِ الصُّدُورِ ( 38
إِنَّ اللَّهَ عالِمُ
: بدرستی که خداي سبحان داناست، غَیْبِ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ
: هر آنچه پوشیده، و عالم به جمیع افعال بندگان و اسرار مخفی آسمان و زمین و آنچه در این هر دو از مخلوقات صادر میشود،
پس احوال مطیعیان و عاصیان را میداند. إِنَّهُ عَلِیمٌ بِذاتِ الصُّدُورِ
: بدرستی که او سبحانه داناست به آن چیزي که در سینهها است از اسرار و مضمرات و آنچه در خاطر هر کس خطور کند. این
تعلیل علم الهی است به جمیع مغیبات، زیرا هر گاه حضرت حق جلّ و علا عالم و دانا باشد به مضمرات صدور الی یوم النشور که
اخفی از همه مغیبات است، پس به غیر آن اعلم و دانا به تمام اشیاء خواهد بود از کلی و جزئی و نهانی و آشکارا.
[سوره فاطر ( 35 ): آیه 39 ] ... ص : 43
هُوَ الَّذِي جَعَلَکُمْ خَلائِفَ فِی الْأَرْضِ فَمَنْ کَفَرَ فَعَلَیْهِ کُفْرُهُ وَ لا یَزِیدُ الْکافِرِینَ کُفْرُهُمْ عِنْدَ رَبِّهِمْ إِلاَّ مَقْتاً وَ لا یَزِیدُ الْکافِرِینَ کُفْرُهُمْ إِلاَّ
( خَساراً ( 39
بعد از آن تذکر نعمت خود فرماید به کافران و تهدید آنها فرماید به کفر و کفران. ص: 44
هُوَ الَّذِي جَعَلَکُمْ: ذات خداوندي آن ذاتی است که قرارداد شما را اي گروه کفار و اشرار، خَلائِفَ فِی الْأَرْضِ: جانشینان در روي
زمین، یعنی شما را بجاي پیشینیان متمکن ساخت و در مقام و مأواي ایشان و مقالید تصرفات زمین به قبضه اقتدار شما بازداد، و شما
متصرف در آن و در قلیل و کثیر آن مسلط، و مداخل و منافع آن را بهرهور شدید تا شکر گزار شوید و به توحید و اطاعت و رضاي
او اقدام کنید و سرکشی و ناسپاسی ننمائید، این نعمتی است به غایت بزرگ و موهبتی است عظیم که به قدرت کامله خود به شما
ارزانی فرمود.
فَمَنْ کَفَرَ فَعَلَیْهِ کُفْرُهُ: پس هر که کفر ورزید و ناسپاسی منعم حقیقی را نمود، پس بر او است ضرر کفر او و وبال و نکال کفر که
عذاب جحیم است عاید او گردد. وَ لا یَزِیدُ الْکافِرِینَ: و نیفزاید مر کافران را و زیاد نشود مر منکران را که بر کفر و انکار مصرّند،
کُفْرُهُمْ عِنْدَ رَبِّهِمْ: کفر ایشان نزد پروردگارشان، إِلَّا مَقْتاً: مگر سخط و غضب سبحانی را که سبب خلود در عذاب خواهد بود، وَ لا
یَزِیدُ الْکافِرِینَ: و زیاد نکند کافران و گردنکشان را، کُفْرُهُمْ إِلَّا خَساراً: کفر و شرك ایشان مگر زیان و خسران در آخرت.
[سوره فاطر ( 35 ): آیه 40 ] ... ص : 44
قُلْ أَ رَأَیْتُمْ شُرَکاءَکُمُ الَّذِینَ تَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ أَرُونِی ما ذا خَلَقُوا مِنَ الْأَرْضِ أَمْ لَهُمْ شِرْكٌ فِی السَّماواتِ أَمْ آتَیْناهُمْ کِتاباً فَهُمْ عَلی
( بَیِّنَۀٍ مِنْهُ بَلْ إِنْ یَعِدُ الظَّالِمُونَ بَعْضُهُمْ بَعْضاً إِلاَّ غُرُوراً ( 40
قُلْ أَ رَأَیْتُمْ شُرَکاءَکُمُ: بگو اي پیغمبر به کفار و مشرکان آیا دیدید شرکائی را که شریک خدا قرار دادید، الَّذِینَ تَدْعُونَ مِنْ دُونِ
اللَّهِ: آنانکه میخوانند و میپرستند ایشان را به غیر از خداي به حق، أَرُونِی ما ذا خَلَقُوا مِنَ الْأَرْضِ:
خبر دهید و بنمائید مرا که این شرکاء و بتان چه چیز آفریدهاند از زمین و آنچه ص: 45
در آنست، أَمْ لَهُمْ شِرْكٌ فِی السَّماواتِ: یا هست براي ایشان شرکتی با خدا در آفریدن آسمانها و بدان جهت سزاوار شرکت شدهاند
در الوهیت ذاتیه، أَمْ آتَیْناهُمْ کِتاباً: یاد دادهایم ایشان را کتابی ناطق به آنکه به جهت شرك مشرکان معذب نخواهند شد، یا کتابی
که ما ایشان را شریک خود ساختهایم، فَهُمْ عَلی بَیِّنَۀٍ مِنْهُ: پس شریکان بر حجتهاي روشن هستند از آن کتاب به آنکه آنها را شرکت
در الوهیت سزاوار است و چون اقامه حجج مذکوره ممکن نیست، پس به چه وجه آنها را شریک خدا میسازید.
صفحه 81 از 372
پس از نفی انواع حجج اضراب فرماید: بَلْ إِنْ یَعِدُ الظَّالِمُونَ: نه چنان است که ایشان را حجتی باشد در این امر، بلکه وعده نمیدهند
مشرکان، بَعْضُهُمْ بَعْضاً إِلَّا غُرُوراً: بعضی از ایشان که اسلاف یا رؤسا هستند بعضی دیگر را که اخلاف یا تابعین هستند مگر فریب و
مکر را که هیچ حقیقتی براي وعده آنان نیست.
[سوره فاطر ( 35 ): آیه 41 ] ... ص : 45
اشاره
( إِنَّ اللَّهَ یُمْسِکُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ أَنْ تَزُولا وَ لَئِنْ زالَتا إِنْ أَمْسَکَهُما مِنْ أَحَدٍ مِنْ بَعْدِهِ إِنَّهُ کانَ حَلِیماً غَفُوراً ( 41
بعد از آن از عظم قدرت و سعه مملکت خود اخبار میفرماید که:
إِنَّ اللَّهَ یُمْسِکُ: بدرستی که خداي تعالی به قدرت کامله نگاه میدارد، السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ: آسمانها و زمینها را، أَنْ تَزُولا: به جهت
کراهت آنکه زایل شوند از اماکن خود، زیرا ممکن چنانچه در ایجاد محتاج به موجد باشد، همچنین در بقا هم ناچار است از
نگهدارنده. در حدیث است چون یهود و نصاري، عزیر و عیسی را به فرزندي حق تعالی نسبت دادند، آسمان نزدیک به آن رسید
حق تعالی در این آیه اخبار فرماید من به قدرت کامله خود نگاه «1» که شکافته شود
__________________________________________________
.462 - 1) منهج الصادقین، ج 7، ص 461 )
ص: 46
میدارم تا زوال نیابد. وَ لَئِنْ زالَتا: و اگر زایل شوند، إِنْ أَمْسَکَهُما مِنْ أَحَدٍ مِنْ بَعْدِهِ: نگاه ندارد آنها را هیچکس بعد از خدا یا بعد از
زوال، إِنَّهُ کانَ حَلِیماً غَفُوراً: بدرستی که خداوند سبحان هست بسیار بردبار، بسیار بسیار آمرزنده اما حلیم است که به عقوبت یهود
و نصاري و سایر بندگان از اهل شرك و معصیت، عجله نفرماید و اما غفور است که بعد از کفر و شرك و معصیت، چنانچه
برگردند و توبه کنند عفو فرماید.
شأن نزول: ... ص : 46
قبل از بعثت حضرت پیغمبر، رؤساي قریش لعن و طرد میکردند یهود و نصاري را که تکذیب پیغمبرشان نمودند و میگفتند به
خدا سوگند اگر پیغمبر به ما مبعوث شود ما ایمان آوریم و پیروي کنیم چون حضرت مبعوث شد بناي مخالفت و اذیت و آزار
گذاشتند.
[سوره فاطر ( 35 ): آیه 42 ] ... ص : 46
( وَ أَقْسَمُوا بِاللَّهِ جَهْدَ أَیْمانِهِمْ لَئِنْ جاءَهُمْ نَذِیرٌ لَیَکُونُنَّ أَهْدي مِنْ إِحْدَي الْأُمَمِ فَلَمَّا جاءَهُمْ نَذِیرٌ ما زادَهُمْ إِلاَّ نُفُوراً ( 42
حق تعالی از این امر اخبار فرماید:
وَ أَقْسَ مُوا بِاللَّهِ: و سوگند خوردند به خدا، جَهْدَ أَیْمانِهِمْ: سختترین سوگندان خود، یعنی قسم غلاظ و شداد یاد نمودند کفار
قریش، لَئِنْ جاءَهُمْ نَذِیرٌ: اگر بیاید ایشان را ترساننده که پیغمبر باشد و آنها را ارشاد و هدایت فرماید به دین حق، لَیَکُونُنَّ أَهْدي هر
آینه باشند هدایت یافتهتر به قبول قول او و اتباع امر او، مِنْ إِحْدَي الْأُمَمِ: از یکی از امتان گذشتگان و متابعان پیشینیان، یعنی هدایت
ایشان بیشتر از یهود و نصاري و صائبان باشد، و در تصدیق از همه آنها پیش باشند. فَلَمَّا جاءَهُمْ نَذِیرٌ: پس آن هنگام که آمد ایشان
صفحه 82 از 372
را ترساننده و هدایت کننده یعنی حضرت خاتم صلّی اللّه علیه و آله که باعث هدایت و سعادت
ص: 47
دنیا و آخرت است، ما زادَهُمْ إِلَّا نُفُوراً: زیاده نکرد آمدن او یا هدایت او مگر رمیدن از حق و دور شدن از راه نجات و رستگاري و
زیاد شدن بغض و گمراهی.
[سوره فاطر ( 35 ): آیه 43 ] ... ص : 47
اشاره
اسْتِکْباراً فِی الْأَرْضِ وَ مَکْرَ السَّیِّئِ وَ لا یَحِیقُ الْمَکْرُ السَّیِّئُ إِلاَّ بِأَهْلِهِ فَهَلْ یَنْظُرُونَ إِلاَّ سُنَّتَ الْأَوَّلِینَ فَلَنْ تَجِدَ لِسُنَّتِ اللَّهِ تَبْدِیلًا وَ لَنْ تَجِدَ
( لِسُنَّتِ اللَّهِ تَحْوِیلًا ( 43
اسْتِکْباراً فِی الْأَرْضِ: در حالتی که استکبار کننده بودند در زمین و سرکش از اطاعت پادشاهی، وَ مَکْرَ السَّیِّئِ: و بیفزود ایشان را مکر
کردن مکر بدي. مکر بد هر مکري است که اصل آن کذب و خدعه و تأسیس بر فساد باشد، چه بعض مکر نیکو است مانند مکر
مؤمنان به کافران در وقت جهاد بر وجه حسن است.
وَ لا یَحِیقُ الْمَکْرُ السَّیِّئُ: و احاطه نمیکند مکر بد، إِلَّا بِأَهْلِهِ: مگر به اهل آن مکر، یعنی هر مکري که صادر شود خواه به فعل صادر
شود یا در ضمیر خود بگذراند، احاطه نمیکند و در نمییابد مگر به اهل آن احاطه کند و اطراف و جوانب او را فرو گیرد، و هر
چه در باره کسی اندیشیده باشد در باره خود مشاهده کند چنانچه مکر کفار قریش در باره حضرت پیغمبر و اصحاب او که قصد
کردند از کشتن و تبعید و اسیري و زدن و غیره از انواع اضرار، عاید خود ایشان شد.
فَهَلْ یَنْظُرُونَ: (استفهام در معنی نفی) یعنی انتظار نمیبرند مکذبان، إِلَّا سُنَّتَ الْأَوَّلِینَ: مگر سنت و طریقه الهی را در پیشینیان، یعنی
عادت اللّه بر تعذیب مکذبان و ما کران گذشتگان جاري شده به این وجه که هر که تکذیب انبیاء و کتابهاي آسمانی نماید و به
قصد ابطال آن مکري کند، عذاب بر او نازل شود و نقمت سبحانی او را فرا گیرد به جهت جزاي کفر و تکذیب و مکر ایشان.
ص: 48
فَلَنْ تَجِ دَ لِسُنَّتِ اللَّهِ تَبْدِیلًا: پس نیابی تو اي پیغمبر بر طریقه و عادت خدا بدل کردنی، یعنی هیچکس عذاب او را به ثواب تبدیل
ندهد. وَ لَنْ تَجِ دَ لِسُنَّتِ اللَّهِ تَحْوِیلًا: و نیابی مر سنت خداي را گردانیدنی، یعنی هیچکس عقوبت الهی را از مکذبان و ما کران
نگرداند.
تنبیه: ... ص : 48
آیه شریفه آگاهی است عموم مکلفان را بر اینکه یکی از صفات قبیحه رذیله که شآمت آن به صاحبش در دنیا برمیگردد مکر
است، خصوصا با خدا و رسول و مؤمنین.
وَ لا یَحِیقُ الْمَکْرُ السَّیِّئُ إِلَّا » : زهري روایت نموده از حضرت پیغمبر صلّی اللّه علیه و آله: لا تمکروا و لا تعینوا ماکرا قال اللّه تعالی
وَ لا » : مکر نکنید و ما کران را یاري مدهید که حق تعالی فرماید «1» :« إِنَّما بَغْیُکُمْ عَلی أَنْفُسِکُمْ » : بِأَهْلِهِ و لا تعینوا باغیا فانّ اللّه یقول
.« و سرکشی مکنید و سرکشان را یاري مکنید چه خداي تعالی فرمود: (إِنَّما بَغْیُکُمْ عَلی أَنْفُسِکُمْ :« یَحِیقُ الْمَکْرُ السَّیِّئُ إِلَّا بِأَهْلِهِ
هر که گودي بکند به آن قصد که مردمان در :« من حفر مغواة وقع فیها » : کعب الاحبار به ابن عباس گفت: من در تورات خواندهام
آن افتند، خود در او افتد.
صفحه 83 از 372
من حفر بئرا لاخیه وقع » : و نیز «2» «... وَ لا یَحِیقُ الْمَکْرُ السَّیِّئُ » : ابن عباس گفت: من در قرآن این را یافتهام و آیه شریفه تلاوت نمود
هر که چاهی براي برادر دینی خود بکند خود در آن افتد و در امثال عجم است: :« فیه
بد مکن که بد افتی، و چه مکن که خود افتی.
نیست از :«3» « لیس منّا من ماکر مسلما » : در کتاب کافی- از حضرت صادق علیه السلام: فرمود حضرت پیغمبر صلی اللّه علیه و آله
ما کسی که مکر نماید با مسلمانی.
عبرت: ... ص : 48
دو نفر، طلائی فراهم، به جهت ترس از دزدان به اتفاق هم آن را در میان درختی که وسط آن خالی بود پنهان نمودند. یکی از آن
دو شبانه آمد و زر
__________________________________________________
. 1) منهج الصادقین، ج 7 ص 463 . و آیه در سوره یونس آیه 23 )
. 2) تفسیر أبو الفتوح رازي، ج 9 ص 257 )
. 3) اصول کافی، ج 4، ص 33 ، ح 3 )
ص: 49
را برداشت. روز دیگر به اتفاق هم آمدند که زر را تصرف کنند اثري نیافتند.
مرد دزد گریبان رفیق را گرفته که کسی غیر از تو اطلاع نداشته، تو برداشتهاي بیچاره هر چه سوگند یاد نمود فایده نبخشید، عاقبت
نزد حاکم رفتند، حاکم شاهد طلبید، دزد گفت: شاهد خود آن درخت است که مال را او برداشته و در پنهانی برادر خود را گفت:
در شب میان درخت مخفی، و صبح که حاکم شهادت طلبد او گوید زر را آن بیچاره برده.
حاکم با جماعتی بپاي درخت و شهادت طلب نمود که به آن خدائی که تو را خلق نموده بگو این زر که در تو بود که برداشته؟
شخص میان درخت آواز داد که فلان کس یعنی رفیق دزد آن را تصرف نموده. حاکم به فراست دریافت که این خارق عادت است
که تکلم از درخت صادر شده، باید آن را سوزانید. امر کرد درخت را آتش زدند، آن مرد از ترس فریاد نکرد تا آتش او را فرا
گرفت، آخر الامر مضطر شده فریاد و مردم مطلع شده او را نیم سوخته بیرون آوردند و جریان را از او پرسیدند، تمامی مکر برادر
خود را نقل کرد. حاکم امر کرد تا آن مبلغ را از او گرفته به دیگري دادند و او را گوشمالی دادند نتیجه مکري که کرده بود به
خود او بازگشت.
[سوره فاطر ( 35 ): آیه 44 ] ... ص : 49
أَ وَ لَمْ یَسِیرُوا فِی الْأَرْضِ فَیَنْظُرُوا کَیْفَ کانَ عاقِبَۀُ الَّذِینَ مِنْ قَبْلِهِمْ وَ کانُوا أَشَدَّ مِنْهُمْ قُوَّةً وَ ما کانَ اللَّهُ لِیُعْجِزَهُ مِنْ شَیْءٍ فِی السَّماواتِ
( وَ لا فِی الْأَرْضِ إِنَّهُ کانَ عَلِیماً قَدِیراً ( 44
أَ وَ لَمْ یَسِیرُوا فِی الْأَرْضِ: آیا سیر نمیکنند این منکران و مکذبان در زمین امم ماضیه، فَیَنْظُرُوا کَیْفَ کانَ: پس ببینند چگونه بود،
عاقِبَۀُ الَّذِینَ مِنْ قَبْلِهِمْ: سر انجام آن کسانی که که پیش از ایشان بودند مانند قوم عاد و ثمود
ص: 50
و لوط، وَ کانُوا أَشَدَّ مِنْهُمْ قُوَّةً: و بودند آنها سختتر از ایشان از جهت توانائی، و با وجود بر این از عذاب الهی رهائی نیافتند و آثار
هیچ چیزي، فِی «1» و دیار آنها نابود شد. وَ ما کانَ اللَّهُ لِیُعْجِزَهُ مِنْ شَیْءٍ: و نیست خدا که عاجز گرداند او را به سبق و تفویت
صفحه 84 از 372
السَّماواتِ وَ لا فِی الْأَرْضِ: در آسمانها و نه در زمین بلکه تمام در حیطه تصرف او، هر چه خواهد کند، و کسی سبقت حکم بر او
نخواهد داشت. إِنَّهُ کانَ عَلِیماً قَدِیراً: بدرستی که او هست دانا به احوال جمیع اشیاء، توانا بر همه چیزها.
[سوره فاطر ( 35 ): آیه 45 ] ... ص : 50
اشاره
وَ لَوْ یُؤاخِ ذُ اللَّهُ النَّاسَ بِما کَسَ بُوا ما تَرَكَ عَلی ظَهْرِها مِنْ دَابَّۀٍ وَ لکِنْ یُؤَخِّرُهُمْ إِلی أَجَلٍ مُسَ  می فَإِذا جاءَ أَجَلُهُمْ فَإِنَّ اللَّهَ کانَ بِعِبادِهِ
( بَصِیراً ( 45
بعد از آن بر سبیل امتنان فرماید:
وَ لَوْ یُؤاخِ ذُ اللَّهُ النَّاسَ: و اگر مؤاخذه کردي خدا مردمان را و تعجیل عقوبت نمودي به ایشان، بِما کَسَ بُوا: بجزاي آنچه کسب
کردهاند از کفر و شرك و معصیت، ما تَرَكَ عَلی ظَهْرِها مِنْ دَابَّۀٍ: نگذاشتی بر پشت زمین هیچ جنبندهاي از جن و انس و ملائکه، و
تمام حیوانات از چرنده و درنده و پرنده که به شآمت معاصی هلاك شدي مانند زمان حضرت نوح علیه السلام. وَ لکِنْ یُؤَخِّرُهُمْ: و
لکن به محض لطف و عین عنایت و کرم خود بازمیدارد، إِلی أَجَ لٍ مُسَ  می: تا وقتی که نام برده شده که قیامت است، فَإِذا جاءَ
أَجَلُهُمْ:
پس چون بیاید وقت هلاك شدن ایشان، فَإِنَّ اللَّهَ کانَ بِعِبادِهِ بَصِ یراً: پس بدرستی که خدا هست به بندگان خود بینا، یعنی میداند
مکان و موضوع ایشان
__________________________________________________
.116 / 1) تفویت: از دست دادن، فرهنگ معین 1 )
ص: 51
را در هر جا و در هر زمان که باشند مؤاخذه خواهد کرد، یا دانست کیست مستحق هلاك و کیست لایق نجات، هر یک را جزا
خواهد داد.
تبصره: ... ص : 51
این مطلب محقق شده که افعال وجودیه صادره از بندگان، منشاء اثر است بنا براین ایمان و هدایت و طاعت و عبادت، آثار خیر و
سعادت و برکت و وسعت دارد، و بالعکس کفر و ضلالت و مخالفت و معصیت، آثار شر و نحوست و فساد و نکبت دارد به
مرتبهاي که نحوستش مورد نیست و نابود شدن تمام جنبنده روي زمین گردد، چنانچه آیه شریفه این قسمت را تذکر بندگان فرماید
و احادیث نیز مؤید آنست که از جمله:
-1 در کافی- از حضرت صادق علیه السلام در ذیل حدیثی فرماید: انّ اللّه لیعذّب الجعل فی جحرها بحبس المطر عن الارض التّی
بدرستی که خدا هر آینه عذاب فرماید حشرهاي را به سبب حبس باران از محل زمین آن حیوان به «1» : بمحلّها بخطایا من بحضرتها
گناه اشخاصی که اطراف او هستند.
-2 نیز آن حضرت فرماید: زمان حضرت سلیمان قحطی شد، حضرت به استسقاء بیرون رفتند، پس یافتند مورچهاي را که برداشته
قائمهاي از قوائم خود را گوید: اللّهم انّا خلق من خلقک لا غنی بنا عن رزقک فلا تهلکنا بذنوب بنی ادم: خدایا ما مخلوقی هستیم از
مخلوقات تو، بینیاز از روزي تو نیستیم، پس ما را هلاك نفرما به گناه پسر آدم. حضرت سلیمان علیه السلام فرمود: برگردید شما
صفحه 85 از 372
«2» . سیراب شدید به طلب دعاي غیر خودتان
-3 و نیز آن حضرت در حدیث فضیلت شب جمعه فرماید: فاذا کان لیلۀ الجمعۀ رفعت حیتان البحر رءوسها و دوابّ البراري ثمّ نادت
پس چون شب جمعه شود زبر میدارند ماهیان دریا سرهاي خود را و جنبندگان «3» : بصوت زلق: ربّنا لا تعذّبنا بذنوب الادمیین
صحراها و ندا کنند به صداي لغزان: پروردگارا عذاب مفرما ما را به گناه آدمیین.
__________________________________________________
. 1) اصول کافی (چ 1388 ق المکتبۀ الاسلامیۀ) ج 2 ص 208 ذیل روایت 15 )
2) بحار الانوار ج 14 ص 94 روایت 3 بنقل از من لا یحضره الفقیه. )
3) بحار الانوار، ج 89 ص 281 باب 95 ، بخشی از روایت 27 . (با اندکی تفاوت). )
ص: 53
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیم